گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
درس دوازدهم: جغرافیاي جزیرةالعرب






اشاره
رسول جعفریان
جزیرةالعرب سرزمین خشکی است که از سه سوي در حصار آب قرار گرفته است.
در غرب آن دریاي سرخ قرار دارد که حدّ فاصل جزیرةالعرب و قاره آفریقاست؛ جنوب آن به اقیانوس هند محدود میشود و در
شرق آن دریاي عمان و خلیج فارس قرار گرفته است که جزیرةالعرب را از ایران جدا میسازد. تنها در قسمت شمالی با عراق و
شامات پیوند زمینی دارد.
جزیرةالعرب از نظر جغرافیایی به چند بخش تقسیم میشود:
1. حجاز؛ سواحل شرقی دریاي سرخ و طبعاً شامل بخشی از ناحیه غربی جزیرةالعرب است. در این باره بیشتر خواهیم نوشت.
2. تهامه؛ آن بخش از جزیرةالعرب است که در جنوب حجاز قرار دارد.
نامیده میشود و « حجاز » در تعریفی دیگر، خود حجاز دو ناحیه غربی و شرقی دارد؛ ناحیه شرقی آن، که منطقهاي کوهستانی است
نام دارد. « تهامه » ، قسمت غربی آن، که دشتی سرازیر به سوي دریاي سرخ است
3. نجد؛ قسمت میانی جزیرةالعرب از شمال به جنوب است، که در شرق حجاز قرار دارد.
ص: 139
4. عروض؛ به بخش وسیعی از جزیرةالعرب، که در ناحیه شرقی جزیره است، اطلاق میشود. در این قسمت، شهرهاي احساء و
قطیف واقع است. در حاشیه شرقی و جنوب شرقی جزیره، کشورهاي قطر، بحرین و عمان قرار دارند.
5. یمن؛ شامل نواحی جنوبی جزیرةالعرب است و یمن جنوبی و یمن شمالی را در بر میگیرد که خود دو کشور مستقلاند.
بدین ترتیب، جزیرةالعرب افزون بر آنکه از لحاظ جغرافیایی به مناطق مختلف تقسیم میشود، از لحاظ سیاسی نیز کشورهاي چندي
در آن قرار دارد. امروزه گستردهترین و مهمترین بخش جزیرةالعرب، کشور عربستان سعودي است.
کشور عربستان سعودي
در دوران ما، بخش بزرگ جزیرة العرب را کشور عربستان سعودي تشکیل میدهد؛ دیگر کشورهاي موجود در شبه جزیره، عبارتند
از یمن، کویت، بحرین، امارات متحده عربی، قطر و عمان.
شهرت داشته، اکنون به نام خاندان آل سعود شناخته میشود؛ خاندانی که « الجزیرة العربیه » کشور سعودي که در گذشته به نام
صفحه 86 از 226
آغاز کرد. در این باره در جاي دیگري سخن خواهیم گفت. « نجد » فعالیت خود را از قرن دوازدهم هجري در
/240 / تغییر داد. مساحت این کشور 000 « المملکۀ العربیۀ السعودیه » زمانی که مَلِک عبدالعزیز بر این کشور سلطه یافت، نام آن را به
2 کیلومتر مربع است. در شمال با اردن و عراق، در جنوب با یمن جنوبی و شمالی و در شرق با امارات، بحرین قطر و عمان همسایه
است. نشان عمومی این کشور یک نخل در بالا، با دو شمشیر در پایین است که یکدیگر را قطع کردهاند. هر دوي اینها به نوعی
فرهنگ عربی را در کشور عربستان سعودي نشان میدهد.
کشور سعودي، داراي شش منطقه بزرگ است که عبارتند از:
-1 منطقه حجاز، که مهمترین شهرهاي آن مکه، مدینه، طائف و جده است.
-2 منطقه شمالی، که شهرهاي مهم آن تبوك، حائل و عرعر است.
ص: 140
-3 منطقه ربع الخالی، که مهمترین شهرهاي آن عبیله و شواله است.
-4 منطقه شرقی، که مهمترین شهرهاي آن عبارتند از دمام، ظهران و جبیل.
-5 منطقه عسیر، که مهمترین شهرهاي آن نجران، ابها، خمیس و جیزان است.
-6 منطقه نجد، که مهمترین شهرهاي آن عبارتند از: ریاض، الخرج، درعیه، عنیزه و بریده.
منطقه حجاز
که از شمال تا جنوب در « سراة » است. این نام بدین دلیل است که رشته کوه « مانع » گرفته شده و به معناي « حاجز » کلمه حجاز از
برابر دریاي سرخ کشیده شده و طول آن 1760 کیلومتر است، دو قسمت را از یکدیگر جدا کرده که در یک سوي آن نجد و در
سوي دیگر تهامه قرار گرفته است. بدین ترتیب، این کوهها مانعی در میان این دو ناحیه است و حجاز دقیقاً شامل بخش کوهستانی
به سمت غرب؛ یعنی دریاي سرخ است. در واقع، بخشی از حاشیه شرقی دریاي سرخ را که مکه و مدینه در آن قرار دارد، حجاز
مینامند.
حجاز چون دیگر نواحیِ جزیرةالعرب، بسیار خشک و کم آب است و تنها در برخی از واديها، آبهاي فصلی و یا چاه وجود دارد
که از قدیم برخی از قبایل عرب را پیرامون خود گرد آورده است. به همین دلیل، در قدیم و تا چند دهه اخیر، یکجا نشینی شهري و
روستایی کمتر در حجاز وجود داشته و در زمان ظهور اسلام تنها چند ناحیه به عنوان مراکز شهري شناخته میشده است: مکه،
طائف، یثرب و خیبر.
شهر مکه و موقعیّت جغرافیایی آن
مهمترین شهر و مقدّسترین نقطه حجاز، بلکه جزیرة العرب، شهرِ مکه است. این شهر در فاصله هشتاد کیلومتري شرق دریاي سرخ
واقع است. شهر مکه در طول 40 درجه و 9 دقیقه و عرض 31 درجه و 28 دقیقه خط استوا قرار گرفته و 330 متر از سطح دریا بلندي
دارد.
ص: 141
نیز شناخته میشده، به دو جهت است: « امّالقري » فلسفه پیدایش این شهر که به نام
در برخی از روایات، مکّه نام «1» . هم نامیده شده است « بکّه » نخست مرکزیت عبادي و دوم مرکزیت تجاري آن. این شهر، در قرآن
یَبُکُّ النّاسُ » به معناي بکاء مردم در آن و در برخی دیگر « بکه » در برخی نقلها «2» . حرم و بکّه نام مکان کعبه دانسته شده است
صفحه 87 از 226
به معناي مزاحم شدن برخی بر برخی دیگر و در واقع ازدحام معنا شده است. « بَعْضُهُم بَعْضاً
اقوال مختلفی نقل شده است؛ از آن جمله گفتهاند: ،« مکه » درباره نامگذاري آن به
است و مکه یعنی بیتالرب یا بیتاللَّه. در نقلی دیگر آمده است: « بیت » بوده. مک به معناي « رب » و « مک » مکه در اصل ترکیبی از
که به معناي وادي بعل است. بدین ترتیب، براساس نامی که « بعلبک » بک به عنوان یک پسوند، به معناي واحه و وادي آمده، مثل
را از کلمه عربی « مکرابا » باید این شهر را به نام وادي رب بشناسیم. برخی هم (« ماکارابا » بطلمیوس براي مکه گفته است (یعنی
مقرب گرفتهاند، اصطلاحی که به احتمال، مربوط به کسانی میباشد که مدعی نزدیکی به خدا، یا خدایان بودهاند. جداي از آنچه
«3» . گذشت، معانی فراوانی براي بکّه و مکّه گفته شده که بسیاري از آنها حدسی است
رب است. این مسأله، نشان دهنده شکل گیري این شهر بر « خانه » و « رب » ، روشن است که در این نامگذاريها یکی از عناصر اصلی
گرد خانه خداوند است که خود تقدس کهن این شهر را آشکار میکند.
است که به تناسب مرکزیت عبادي آن، بر آن شهر اطلاق شده و مکرر در قرآن بر این « البلدالحرام » و « البلدالأمین » نام دیگر مکه
بُعْد شهر تکیه شده است.
از مکه، در نوشتههاي تاریخی نسبتاً قدیمی یاد شده و دلیلش آن است که مسیر
ص: 142
تجارت از شامات به سمت یمن، از این ناحیه عبور میکرده است. افزون بر آن، باید تاریخ بناي این شهر را از زمان بناي کعبه و یا
دست کم تجدید بناي آن دانست.
مکه در بُعد دینی خود، داراي فضایل بی شماري است. مهمترین فضیلت آن، وجود خانه خدا و مسجد الحرام و به تعبیر ابراهیم در
است. « بیتُک المحرّم » سخن وي با خدا
خداوند شهر مکّه را در قرآن، در کنار کوه مقدس طور قرار داده و فرموده است: وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ* وَطُورِ سِینِینَ* وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ.
«1»
خداوند همچنین دعاي ابراهیم علیه السلام را در باره این شهر اجابت کرد؛ زمانی که به پروردگار خود عرض کرد: رَبِّ اجْعَلْ هَذَا
«2» بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنْ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ
وآن را حرم امن خود قرارداد. رسولخدا صلی الله علیه و آله به هنگام خروج از حرم میفرمود:
«3» .« مَا أَطْیَبَکِ مِنْ بَلَدٍ وَ أَحَبَّکِ إِلَیَّ وَ لَوْ لا أَنَّ قَوْمِی أَخْرَجُونِی مِنْکِ مَا سَکَنْتُ غَیْرَكِ »
چه شهر پاکی هستی تو و چقدر دوست داشتنی براي من. اگر نبود که قوم من، مرا از این شهر بیرون کردند، جز در تو سکونت »
«. نمیکردم
خوابیدن در مکّه مساوي شب زندهداري در » ؛« النّائمُ بِمَکّ ۀ کَالمُتَهَجِّد فی الْبلدان » : امام باقر علیه السلام در باره این شهر فرمود
«4» «. شهرهاي دیگر است
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:
أَحَبُّ اْلَأرْضِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مَکَّۀُ وَ مَا تُرْبَۀٌ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ تُرْبَتِهَا وَ لا حَجَرٌ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَجَرِهَا وَ لا شَجَرٌ »
أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَجَرِهَا وَ لا جِبَالٌ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جِبَالِهَا وَ
ص: 143
«1» .« لا مَاءٌ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَائِهَا
دوست داشتنیترین زمین نزد خداوند، سرزمین مکه است. نزد خدا نه خاکی از خاك آن محبوبتر است، نه سنگی از سنگ آن، »
صفحه 88 از 226
«. نه درختی از درخت آن، نه کوهی از کوههاي آن و نه آبی از آب آن
چاههاي مکه
نامیده؛ یعنی جایگاه خشکی که با کم آبی روبرو است و « وادي غیر ذي زرع » قرآن از زبان حضرت ابراهیم علیه السلام مکه را
رویش گیاهان در آن ناممکن است. در آغاز، چاه زمزم وسیله تأمین آب آنجا بود؛ اما به مرور چاههاي دیگري نیز در اطراف آن به
وجود آمد. در واقع، حضور شمار فراوانی از حجاج در هر سال، در این شهر مقدس، ایجاب میکرد تا براي تهیه آب، تلاش بیشتري
صورت گیرد. به همین دلیل، از پیش از اسلام، یکی از مناصب مهم در مکه، منصب سقایت بوده و خلفا، امیران و حاکمان مکه نیز
همیشه در اندیشه ایجاد چاههاي جدید براي تأمین آب آشامیدنی، غسل و حمام براي زائران و مردم بودهاند.
معاویه در دوران امارت خود، دستور داد تا چندین چاه جدید براي تهیه آب شهر مکه، ایجاد شود. در پایان دوره اموي، براي
نخستین بار استخر آب در عرفات ایجاد شد تا مردم براي استفاده از آن راحت باشند. پس از آن، هارون و سپس مأمون به تعمیر
چاههاي گذشته و ایجاد چاههاي جدید پرداختند.
یکی از معروفترین چاههاي مکه، آبی است که زُبَیده- دختر جعفر فرزند منصور- همسر هارون الرشید براي شهر مکه فراهم کرد و
مشهور است. این آب به زحمت از لابلاي کوه طاد، که در خارج حرم است، فراهم گردید و به حرم انتقال داده شد. « عین زبیده » به
« عین عرفات » و « عین نعمان » همچنین به دستور وي، آب چشمه نعمان به عرفات انتقال یافت که کار بزرگی بود. در واقع، دو چمشه
را عین زبیده خوانده و متعلق به او میدانند.
ص: 144
طبیعیاست این چشمهها کهتعداد آنها، در مکه واطرافش، بهبیش ازده میرسد، همیشه نیاز به اصلاح داشتهاند و این در گذر تاریخ
همواره انجام میشده است. در حال حاضر نیز عین زبیده همچنان فعال است و ادارهاي ویژه براي تعمیر و انتقال آب آن وجود دارد.
به هر روي، اهمیت آب در این سرزمین به قدري است که اسامی بسیاري از مناطق، به نام چشمههاي آن است و هر نقطه و
همراه است. « آبار » و « بئر » ،« عین » منطقهاي، به طور عادي، با پیشوند
کوههاي مهم مکه
مکه در میان درّه واقع شده و اطراف آن را کوههایی چند در برگرفته است، به طوري که تنها چند راه خروجی به سمت یمن،
دریاي سرخ و شام در آن وجود دارد. مهمترین کوههاي مکه عبارتند از:
-1 ابوقبیس، با ارتفاع 420 متر که در شرق مسجد الحرام واقع است. در حال حاضر قصر ملک بر بالاي آن بنا شده و بخشی از آن
در فضاي باز جلوي مسعی افتاده و در واقع، بخشی از کوه از جاي برداشته شده است. این کوه را به دلیل همسایگی با کعبه، از
کوههاي مقدس دانستهاند. همچنین گفتهاند که در جریان طوفان نوح امانت دار حجر الأسود بوده است. کوه صفا که سرآغاز و
مبدأ سعی است، در دامنه این کوه واقع شده است.
-2 قُعَیْقعان یا جبل هندي، با ارتفاع 430 متر در غرب مکه است. فاصله این دو کوه، حد قدیممکه است. از دورانهايدور،
دراطراف وبر فرازاینکوه، بناهاي مسکونی میساختهاند.
-3 حِرا، با ارتفاع 634 متر که در شمال شرق مکه است و اوّلین آیات قرآنی در آنجا بر رسولخدا صلی الله علیه و آله نازل شد.
-4 ثور، با ارتفاع 759 متر در جنوب بر سر پاست؛ جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام هجرت در آنجا مخفی شد.
-5 خَنْدمه، که در پشت کوه ابوقبیس است.
صفحه 89 از 226
ص: 145
-6 عُمَر، که در غرب مکه واقع است.
-7 ثبیر، در شرق مکه است.
وادي ابراهیم یک وادي طولانی است که مسجد الحرام در میانه آن قرار گرفته و در واقع، مسیر و مَسیلی است که آب باران قسمت
بالاي مکه یا مَعْلاة، از سمت حجون به پایین را به مسفله در این سوي مسجد الحرام، به سمت اجیاد منتقل میکرده است.
در اصل، مکه قدیم، عمدتاً در دو سوي مَعْلاة و مسفله بوده و در سمت معلاة گستره آن تنها تا محل مسجد الرایه در انتهاي بازار
جودریه و نهایت تا مسجد الجن بوده است.
ص: 146
درس سیزدهم: آشنایی با مذاهب عمده جهان اسلام
مذاهب چهارگانه، پیدایش و انحصار
اشاره
مسلمانان با وانهادن اهلبیت علیهم السلام، با مسیر دشواري در صحنه زندگی دینی خود رو در رو شدند؛ از یک سو برخی از
سر باز زدند بلکه چه بسا مانع از تدوین آن از سوي دیگران هم شدند. این دوره « سنّت » پیشوایانِ نخستِ آنان نه تنها از گردآوري
فترت خود باعث شد که شمار بسیاري از گفتهها و کردارهاي پیامبر در محاق فراموشی قرار گرفته و یا کاستی و فزونی یابد. علاوه
بر این، وجود برخی گرایشهاي سیاسی ناسالم در آن روز بر گرمی بازار جهل و افترا افزود.
از سویی دیگر درایت و فهم حدیث نیز مشکلی دیگر بود که تفسیرها و انطباقهاي گوناگونی درباره متون دینی پدید آورد و افزون
بر اینها رخ نمود. مسائلی نو در صحنه زندگی مسلمانها و روشن نبودن قلمرو فهم عقل و چگونگی کاربرد آن ابهامهاي بسیاري با
خود همراه داشت. پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و با مسائلی که در زمینه خلافت به وجود آمد، رفته رفته و به مرور
زمان، مکتبها و گرایشهاي گوناگونی به وجود آمد که عمده این مکتبها و گرایشها، بردو رویکرد محوري شکل گرفتهاند:
ص: 147
-1 اصحاب حدیث
آنها اهل حجاز بوده و پیروان مالک بن انس، محمد بن ادریس شافعی، سفیان ثوري احمد بن حنبل و داوود بن علی اصفهانیاند.
اصحاب حدیث اهتمام خود را در بهدست آوردن احادیث و نقل آنها و بناي احکام بر نصوص دینی گذاردهاند. اصحاب حدیث تا
مادام که خیر و یا اثري وجود دارد، هیچ نوع قیاسی را به کار نمیبرند.
-2 اصحاب رأي
اصحاب رأي اهالی عراق بودند، اینان که پرآوازهترینشان ابوحنیفه است، بیشتر اهتمام خود را به کار برده، قیاس و معنایی که از
را بر خبرهایی که نقل واحدي « قیاس جلی » احکام استنباط میشد معطوف نموده و حکم رویدادها را برآن مبتنی میکردهاند. آنها
دارند مقدم میداشتند.
در زمان عباسیان گسترش مذاهب فقهی به شکل بیرویهاي ادامه مییافت تا آن که علماي اهل تسنن چاره را در آن دیدند که این
صفحه 90 از 226
مذاهب را در چند مذهب محدود سازند.
مبلغی تعیین گردید تا پیروان هر مذهب با پرداخت آن، مذهب خود را رسمی کنند.
در این میان تنها چهار مذهب توان پرداخت چنین مبلغی را داشتند و مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی بدینگونه اعتبار و
رسمیت حکومتی یافتند و دیگر مذاهب از گردونه رواج خارج شدند و شاید بتوان بقاي مذاهب دیگر را در توانمندي علمی
بنیانگذاران، پاسداران علمی پرشمار و گرایشات مذهبی برخی دولتمردان بسوي آن مذاهب دانست. به هر صورت هم اینک
علماي اهل سنت به اتفاق اجتهاد را تنها در قلمرو هر مذهب جایز دانسته و اجتهاد فرا مذهبی را ولو به تلفیق آراي مذاهب چهارگانه
بدعت و ناروا میشمرند.
مذهب حنفی
اشاره
مذهب حنفی، قدیمیترین مذاهب فقهی اهل سنت و بنیانگذار آن، ابوحنیفه نعمان ابن ثابت است. جدش زوطی از اسیران کابل
بود و پدرش در کوفه به آزادي دست یافت.
ص: 148
او در سال 80 ه. ق. در همانجا دیده به جهان گشود و مدت 18 سال در حلقه درس حماد ابن ابیسلیمان (م 120 ) ه. ق.) به
فراگیري فقه به روش ابراهیم نخعی پرداخت.
نعمان، پس از مرگ استادش، سفرهایی هم براي فقه اندوزي به حجاز داشت و از نخبگان علمی آن دیار و از جمله امام باقر علیه
السلام توشه برگرفت.
ابو حنیفه که پس از استادش حماد، برجاي او تکیه زد، مکتب فقهی نوینی پدید آورد. او قایل به کاربرد رأي و اجتهاد بود و قیاس
و استحسان را به عنوان منبعی فقهی مورد توجه قرار داد. اساس اندیشه فقهی ابو حنیفه بر هفت اصل: کتاب خدا، سنت رسول،
سخنان صحابه، قیاس، استحسان، اجماع و عرف استوار بود.
ابو حنیفه به جز رسالههاي کوچکی؛ از جمله رساله فقهاش، کتابی را به نگارش در نیاورد شاگردانش پس از وي فتاواي او را در
مجموعهاي گرد آوردند. نعمان در اواخر دوره اموي مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و در اندیشه سیاسیاش چون زیدیه بود و بر
این باور بود که رهبري ابوبکر و عمر مشروع بوده و در امام بودن و صایت لازم نیست.
در قیام زید بن علی، پنهانی به یارياش شتافت و همچنین نقل شده که او از قیام ابراهیم بن عبداللَّه حسنی از پیشوایان زیدیه در شهر
بصره حمایت نموده است.
ابو حنیفه در خلافت منصور از کوفه به بغداد فرا خوانده شد تا قاضیالقضاتیِ آن جا را بر عهده گیرد ولی مقاومت او در برابر این
خواست خلیفه موجب شد او زندانی شود و سرانجام در سال 150 ه. ق. در همان زندان درگذرد.
مذهب حنفی پس از مرگ ابو حنیفه، توسط دو شاگرد برجستهاش ابو یوسف قاضی مشهور (م 182 ه. ق.) و محمد بن حسن
شیبانی (م 189 ه. ق.) رواج یافت.
مذهب حنفی در زمان خلافت هارون و پس از وي بدل به مذهب رسمی خلفاي عباسی گردید به گونهاي که تنها فقیهان این
مذهب مسنددار قضا میشدند. امّا حاکمیت طولانی فاطمیان بر مصر مانع از گسترش این مذهب در غرب جهان اسلام گشت. بعدها
مذهب حنفی، مذهب رسمی خلافت عثمانی هم شد. ولی آن هم باعث نشد که قلمرو حاکمیت مذهب از شرق جهان اسلام فراتر
صفحه 91 از 226
رود.
علماي حنفی در مکتب اعتقادي خود، پیرو ابو منصور ماتریدي (م 332 ه. ق.)
ص: 149
هستند ریشه مکتب ماتریدي را باید در اندیشههاي کلامی ابوحنیفه جستجو کرد؛ چرا که ابوحنیفه پیش از ورود در فقه، کرسینشین
استادي کلام در کوفه بود، این مکتب نزدیک بلکه تا حدودي مؤید مکتب اعتزالیهاست. موارد اختلاف مکتب ماتریدي با مکتب
اشعري به حدود 40 مسأله میرسد. در مکتب ماتریدي به عقل بیش از مکتب اشعري توجه نشان داده میشود. شماري از مسایل
اختلافی این دو مکتب چنین است:
-1 اشاعره حسن و قبح اشیاء را ذاتی و عقلی ندانستهاند اما ماتریديها، همانند معتزله برآنند که اشیاء حسن و قبح ذاتی داشته و
عقل به خودي خود آن را درك میکند.
-2 اشاعره معتقدند صفات الهی بردو گونه است؛ صفات فعل که صفاتی حادثند و صفات ذات که صفاتی قدیماند. در برابر این
اندیشه، ماتریدیه همه صفات الهی را صفاتی قدیم دانسته و صفات افعال را به یک صفت ذاتی باز گردانیدهاند.
-3 اشاعره قایل به رؤیت خدایند و ماتریدیه آن را انکار میکنند.
-4 اشاعره، قرآن را ناآفریده و قدیم دانسته و ماتریدیه باورشان این است که خداوند داراي دو کلام بوده، یکی نفسی و ناآفریده و
دیگري کلامی که از اصوات متشکل شده و آفریده است.
از دیگر باورهاي ماتریدیه میتوان به، ظلم نکردن خدا و محال عقلی بودن آن نسبت به او، مبتنی بودن افعالاش بر مصالح، آزادي
انسان در کارهایش و ... اشاره داشت.
برخی از معتقدات مذهب حنفی
-1 نسخ قرآن به سنتی که به تواتر یا شهرت مستفیض ثابت شده، جایز است.
-2 در این مذهب، هیچگاه قیاس بر حدیث مقدم نمیشود.
-3 در باره خبرهایی که تنها یک نقل دارند، ابو حنیفه از نخستین فقهایی است که آن را پذیرفته است.
-4 سخنان صحابه در اندیشه فقهی ابو حنیفه هنگام نبود نصوص دینی مورد توجه بوده و بر قیاس مقدم است از نظر ابوحنیفه رأيِ
تابعی، ارزش فقهی ندارد.
-5 اجماع چه قولی و چه سکوتی آن به عنوان منبعی فقهی شمرده میشود.
ص: 150
-6 چهارمین منبع درفقه حنفیدر زمانفقدان نصوص دینی، قیاس است. منشأ روي آوري به قیاس در مذهب فقهی حنفی را باید در
پرداختن آن به مسایل فقهی فرضی دانست.
ویژگی مهم روش فقهی ابو حنیفه است. استحسان نوعی قیاس است که مقیس علیه آن در نصوص « استحسان » ، -7 معتبر دانستن
دینی نیامده است.
-8 عرف نیز در این مذهب فقهی به هنگام نبود نصوص دینی، منبعی فقهی دانسته شده است.
به طور کلی ویژگیهاي عمده فقه حنفی را باید در: آسان گیري در عبادات، محروم گرایی، صحیح شمردن تصرفات تا حد امکان،
احترام به آزادي انسان و رعایت سیادت امت دانست.
قلمرو مذهب حنفی
صفحه 92 از 226
قلمرو مذهب حنفی
مذهب حنفی، از نظر شمار پیروان در بین مذاهب اسلامی، رتبه نخست را داراست.
این مذهب بر ترکیه، آلبانی و مسلمانان شبه جزیره بالکان، بر اهل تسنن غیر کرد عراق، افغانستان، تركنشینهاي آسیاي میانه،
قفقاز و سرزمینهاي مجاور آن؛ هندوستان غلبه دارد. نیمی از مسلمانان سرزمین شام شامل کشورهاي سوریه و لبنان، حنفی بوده و
در سرزمین فلسطین سومین مذهب است. پیروان این مذهب در مصر هم پرشمار است و به صورت محدود در ایران، حجاز، یمن و
شام وجود دارند.
مذهب مالکی
این مذهب، دومین مذهب اهل سنت از نظر قدمت و سومین آن از نگاه قلمرو است.
مؤسس این مذهب، مالک بن انَس اصبحی از طبقه سوم فقیهان تابعی مدینه است.
او حدود سالهاي 90 تا 97 در آن شهر تولد یافت. مالک بیشتر زندگانی خود را در
ص: 151
مدینه سپري کرد، فقه را نزد ربیعۀ بن فروخ، ابن شهاب زهري، نافع مولی عبداللَّه بن عمر ابن هرمز، امام جعفر صادق علیه السلام و
ابوالزناد فرا گرفت.
مالک، در برابر خلفا، سیاست آرامی را دنبال میکرد اما با سکوت. او در برابر قیام نفسزکیه- سال 145 ه. ق. والی مدینه را به
اوبدگمان ساخت. والی مالک را مجازات کرد.
منصور بابت این رفتار والی که بیاطلاع او صورت یافته بود، از مالک عذرخواهی نمود. همچنین هارون در سفر حج خود در سال
179 ه. ق. در آخرین سال عمر مالک، از او دیدار به عمل آورد.
با این همه، میتوان گفت که مالک از عباسیان ناخشنود بوده چنانکه همین ناخشنودي او سبب گرایش امویان اندلس به او گشت.
مالک، در حدیث شناسی پیشگام بود.
است که به درخواست منصور به نگارش آن پرداخت. « الموطّأ » اثر مهم فقهی مالک کتاب
است. « رسالۀ الی الرشید » ، دیگر اثر او
مالک علاوه بر کتاب، سنت، فتاوي صحابه، اجماع، قیاس، استحسان، مصالح مرسله و استصحاب، عمل اهل مدینه را در زمره منابع
دینی یاد کرده است. مالک، ظاهر قرآن را بر سنت مقدم میداشت. مالک طعن بر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را زشت
اذعان داشت. او همچنین قرآن را قدیم دانسته و به جبر « استخلاف » شمرده و آن را جرم بزرگ میدانست. مالک به درستی نظام
باور داشت.
مذهب فقهی مالک، به مثابه یک مدرسه فکري نبوده و اجتهاد فقهاي آن فراتر از رأي مالک نمیرود. مالکیان در باورهاي اعتقادي
خود پیرو مکتب اشعریند.
مذهب مالک پیش از ظهور مذهب شافعی، بر حجاز، مصر و سرزمینهاي آفریقایی اطراف آن، اندلس و سودان غلبه داشت و در
بغداد هم حضور چشمگیري داشت تا آن که پس از سال 400 ه. ق. رو به افول نهاده، با ظهور مذهب شافعی در مصر، مذهب
مالکی در آن به جایگاه دوّم تنزل یافت اما موقعیت خود در شرق آفریقا را از دست نداد.
امروزه مذهب مالکی در قسمتهاي شمالی آفریقا، الجزایر، تونس، در قسمتهاي
ص: 152
صفحه 93 از 226
کوهستانی مصر، سودان، کویت، قطر، بحرین غلبه دارد و در فلسطین و عربستان هم- به ویژه منطقه احساء- به صورت محدودتر
ادامه حیات میدهد.
مذهب شافعی
اشاره
مذهب شافعی از نظر قدمت، سوّمین مذهب فقهی اهلسنت است. بنیانگذار این مذهب فقهی، ابو عبداللَّه، محمد بن ادریس، از
طبقه چهارم فقیهان تابعی مکه است.
نگاهی به زندگانی شافعی:
محمد بن ادریس به قبیله قریش منتسب بوده و در سال 150 ه. ق. در شهر غزه از شهرهاي فلسطین دیده به جهان گشود. در آغاز،
فقه را در نزد مسلم بن خالد زنجی در شهر مکه فرا گرفت و در چهارده سالگی از او رخصت فتوي یافت. در بیست سالگی به مدینه
رفت و در شمار شاگردان مالک بن انس درآمد. شافعی به مدت 9 سال و تا مرگ مالک در نزد او بسر برد. مالک او را بزرگ
میداشت و او را به فتوي اذن میداد. شافعی پس از این، قضاوت یمن را بر عهده گرفت. او در آنجا با زیدیان ارتباط پنهانی داشت
تا آن که در 187 ه. ق. با تنی چند از زیدیان به اسارت درآمد و به نزد هارون در بغداد برده شد. اما مدت اسارت شافعی دیري
نپایید و هارون پس از آگاهی بر مقام علمیاش او را آزاد ساخت. شافعی در بغداد با محمد بن حسن شیبانی (م 189 ) فقیه معروف
حنفی آمد و شد علمی داشت. آشنایی شافعی با مذهب حنفی- مکتب اهل رأي که در عراق متداول بود. سرانجام به آن انجامید که
او مذهب نوینی، که میانه و حد وسط مذهب حنفی و مذهب مالکی است، یعنی مکتب اهل حدیث که در حجاز رایج بود- پدید
آورد.
شافعی این مذهب نوین فقهی خود را با بیان قواعد استنباط که بعدها نام اصول فقه را به خود گرفت اعلام نمود. او پس از آن به
را نگاشت و ،« الرساله » ، مکه بازگشت تا این که در 195 ه. ق. بار دیگر به بغداد رفت در این بازگشت، او اولین کتاب اصول فقه
ص: 153
شاگردانی را در حلقه درسی خود پرورید. محمد بن ادریس براي انتشار این مذهب نوین در سال 195 ه. ق. به مصر عزیمت کرد.
آورده بود پرداخت و به « الحجه » و « الرساله » شافعی در مصر به تجدید آراي پیشین خود که در عراق تدوین کرده و در کتابهاي
گرد آمده آراي جدید فقهی او گردید این آراء استحکام و اعتبار فقهی « الأمّ » از نو نوشته شد و کتاب « الرّساله » . آنها سامانی نو داد
بیشتري داشت.
شافعی، نخستین کسی است که در اصول فقه و آیات احکام دست به تصنیف زده واز اختلاف احادیث به سخن پرداخته است.
شافعی علاوه بر فقه در شاعري، قرائت، نجوم و تیراندازي دستی بلند داشت. او علاقه شگرفی به اهل بیت نشان میداد تا آن جا که
برخی از مردم بر این محبت بسیار بر او خرده گرفتهاند و او در پاسخ این شعر را انشاد کرد که:
إن کانَ رَفْضاً حُبُّ آلِ محمدٍ فَلْیَشْهَدِ الثَّقَلان إنّی رافضیّ
«. اگر دوستی آل محمد رفض به شمار میآید پس انس و جن رفض مرا گواه گردند »
از شافعی آثار بسیاري برجا مانده است:
-1 الحجه، که کتاب فقهی قدیم اوست.
صفحه 94 از 226
-2 الأمّ، در فقه. این کتاب در هفت جلد به چاپ رسیده است.
-3 الرساله، در اصول فقه.
-4 السنن
-5 اختلاف الحدیث
-6 فضایل قریش
-7 ابطال الاستحسان
-8 کتاب الاجماع
-9 کتاب خلاف مالک والشافعی ...
شافعی در سال 204 ه. ق. در فسطاط مصر دیده از جهان برگرفت.
ص: 154
ب: تاریخ مذهب شافعی
ظهور مذهب شافعی نخست در مصر بود. در آنجا، این مذهب با استقبال روبرو گشت. پس از مصر، این مذهب بر عراق. شهرهاي
خراسان، توران، شام و یمن چیره گشت و به ماوراءالنهر، بلاد فارس، حجاز و برخی از قسمتهاي هند راه یافت و پس از سال 300
ه. ق. این مذهب کم و بیش در اندلس و آفریقا هم دیده شد.
تا پیش از آمدن شافعی به مصر، مذهب مردم مصر، حنفی و مالکی بود. پس از استیلاي خلفاي فاطمی و رونق فقه اهلالبیت،
مذهب شافعی همچون دیگر مذاهب اهل سنت از رواج باز ایستاد تا این که صلاحالدین ایوبی به این استیلا خاتمه داد. پس از این
مصردوباره شاهدرواج مذهبشافعیگردید. دولتایوبیان، بیشاز همه مذاهب چهارگانه، به مذهب شافعی توجه نشان داد و شغل
قضا را به این مذهب که مذهب رسمی دولت بود، مختص کرد. با روي کارآمدن دولت بحري ترك هم توجه به مذهب شافعی
ادامه یافت تا آن که ظاهر بیبرس منصب قضا را به همه مذاهب چهارگانه تعمیم داد هرچند که قلمرو قضایی دیگر مذاهب غیر
شافعی از شهرهاي قاهره و فسطاط فراتر نرفت.
شیخ الازهر تا سال 1287 ه. ق. از میان فقیهان شافعی برگزیده شد.
شام از قرن چهارم در قلمرو مذهب شافعی قرار گرفت.
ویژگیهاي فقهی مذهب شافعی
تفصیل دهنده قرآن است. « سنت » -1
-2 نسخ کتاب به سنت، هرچند هم اخبار متواتر برآن باشد، پذیرفتنی نیست.
-3 اجماع پس از کتاب و سنت، حجت شمرده میشود.
حجتی بر احکام الهی بوده و بر قیاس مقدم است. « اقوال صحابه » -4
بیآن که نصی از کتاب و سنت به عنوان مقیسعلیه وجود داشته باشد، ممنوع است و به این نوع اجتهاد، « اجتهاد به رأي » -5
استحسان گفته شده و از زمره منابع فقهی در نزد حنفیهاست.
یعنی تقنین بر اساس مصلحت امت، آن چنان که مالکیان « مصالح مرسله » -6
ص: 155
صفحه 95 از 226
میگویند در مذهب شافعی در شمار منابع فقهی قرار ندارد.
-7 فقه شافعی، فقهی افتراضی نبوده و تنها به حل مسایلی میپردازد که روي داده است.
چند دیدگاه برجسته شافعی و شافعیان
-1 رهبري دینی در نگاه شافعی تنها با دو شرط پذیرفتنی است:
-1 قریشی بودن رهبر 2- همرأیی مردم نسبت به او.
شافعی رهبري بدون بیعت را جز در زمان ضرورت، نامشروع میداند. این است که خلافت حضرت علی علیه السلام را برحق دانسته
شمرده است و جنگهاي آن حضرت را در جمل، صفین و نهروان، « اهل بغی » - و رویا رویان با آن را- چون معاویه و پیروانش
جنگی دینی تلقی نموده است. ولی با این همه دشنام برآنان از نگاه او روا نیست.
-2 حدیث در دیدگاه شافعی تنها بر سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاق میگردد.
-3 علاقه شدید به صحابه و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله از برجستگی مهم مذهب شافعی است.
-4 شافعیان، باورمند به توسل و تبرك به اولیاي الهی بوده و کرامت آنان را به دید انکار نمینگرند.
-5 پایبندي به نمازهاي جمعه و جماعت و دو عید برجسته مسلمانان، از دیگر ویژگیهاي شافعیان بوده و گفتنی است که در فقه
شافعی، در هر شهر تنها باید یک نماز جمعه اقامه گردد.
قلمرو کنونی مذهب شافعی
این مذهب هم اینک بر دشتهاي مصر، فلسطین و مناطق کردنشین غلبه داشته و بیشتر، مسلمانان اندونزي، مالزي، فیلیپین، هند، چین،
استرالیا و اکثریت اهل تسنن ایران نیمی از مسلمانان یمن از پیروان آن به شمار میآیند. این مذهب دومین مذهب اهل تسنن عراق
بوده و در حجاز رقیب مذهب حنبلی است. در شام یک چهارم
ص: 156
مسلمانان شافعیاند.
شافعیان هند نسبت به حنفیها کم شمارند. مذهب شافعی در افغانستان از رواج کمی برخوردار است.
مذهب حنبلی
اشاره
این مذهب در میان مذاهب فقهی اهل سنت، از نظر پیدایش و پیروان، در رتبه چهارم است.
مؤسس مذهب حنبلی، ابو عبداللَّه احمد بن محمد بن حنبل شیبانی است. او ریشه عربی داشت. جدش در زمان امویان فرماندار
سرخس بوده. ابن حنبل در سال 164 ه. ق.
در شهر بغداد زاده شد و در کودکی قرآن را از بر کرد. ابتدا نزد قاضی ابو یوسف به فراگیري فقه پرداخت اما پس از مدتی به اهل
حدیث روي آورد.
او تا زمانی که شافعی به مصر نرفته بود، در نزد وي فقه آموخته و از شاگردان برجستهاش بود. اصرار او بر آفریده نبودن قرآن، او را
رو در روي دولت عباسیان قرار داد.
صفحه 96 از 226
ودر زمان معتصم به مدت 18 ماه به زندان افکنده شد. اما با به قدرت رسیدن متوکل، از او دلجویی شد و آن قدر قرب یافت که
متوکل بی مشورت او کاري را به انجام نمیرسانید.
ابن حنبل، پس از جدا شدن از شافعی، مذهب جدیدي را در فقه پی نهاد. بنیادهاي این فقه بر پنج اصل استوار بود: کتاب اللَّه، سنت
رسول اللَّه صلی الله علیه و آله، فتاوي صحابه پیامبر، گفته برخی از صحابی که با قرآن سازگار مینمود و تمامی احادیث ضعیف. او
آن قدر در استناد به حدیث مبالغه میکرد که بزرگانی همچون طبري و ابن ندیم او را از مجتهدان ندانستهاند. مهمترین اثر ابن
اوست که دربردارنده سی هزار و اندي روایت است. این کتاب در شش جلد به چاپ رسیده است. از آثار « مسند » حنبل، کتاب
دیگر او میتوان به تفسیر قرآن، فضایل، طاعۀ الرسول و ناسخ و منسوخ اشاره نمود. مهمترین اثر فقهی او، مجموعهاي از فتاوي او در
پاسخ به سؤالات دینی شاگردانش است که توسط ابن قیم (م 751 ) گردآوري شده است. این مجموعه در 20 جلد انتشار یافته است.
محمد بن
ص: 157
اسماعیل بخاري، مسلم بن الحجاج نیشابوري در شمار دانش اندوختگان مکتب اویند.
ابن حنبل در سال 241 ه. ق. در بغداد درگذشت.
مذهب فقهی ابن حنبل
فتوي « مصلحت » احمد بن حنبل سنت را حاکم بر قرآن دانسته و در فتاوي خود بر احادیث و فتاوي صحابی تکیه میزد. او بر طبق
نمیداد. آن گاه که نصی را رو در روي آن مییافت بر خلاف مالک عمل میکرد و هرگاه هم نصی را در برابر مصلحت نمیدید،
آن را مبناي حکم قرار میداد و همانند شافعی از مصلحت گریزان نبود.
احمد، حدیث مرسل و ضعیف را معتبر دانسته و آن را بر قیاس برتري میداد.
کاربرد قیاس در نزد او تنها در زمان ضرورت روا بود.
برخی از معتقدات مذهبی حنابله
-1 در فقه حنبلی، رکن اصلی در معاملات، رضایت عاقلان بوده و هر معاملهاي درست شمرده شده مگر آن که نصی بر بطلان آن
رهنمون باشد.
-2 حنابله در موضوع طهارت و نجاست، حساسیت ویژهاي داشتهاند و از این جهت در میان مذاهب شهرهاند.
-3 فقه حنبلی با پذیرش اصل ذرایع گسترش ویژهاي یافته است. بر اساس این اصل، حکم غایات به وسایل آن و حکم نتایج به
مقدماتش تسرّي مییابد.
-4 ویژگی مهم حنبلیان توجه افراطی آنان نسبت به قضیه امر به معروف و نهی از منکر است.
برخی از آراي ابن حنبل در عرصه کلام سیاست و فقه عبارت است از:
-1 او در نصوص که گویاي تشبیه و یا تجسیم و رؤیت حق تعالی بود، تأویل را روا نمیدید.
-2 معنی صحابی در نزد احمد معنایی فراگیر داشت و هرکه را ولو در ساعتی با پیامبر به سر آورده بود، به او صحابی گفته میشد.
مسلمانی که به صحابیی دشنام میداد،
ص: 158
اسلام صحیحی در نگاه او نداشت.
صفحه 97 از 226
با این همه، احمد خلافت امام علی بن ابیطالب علیه السلام را خلافتی معتبر و دینی میشمرد. از فضایلی که براي او در مسندش یاد
کرده بر میآید که احمد، علی علیه السلام را سرآمد صحابی در فضیلتها میدانسته است.
-3 احمد گزینش خلیفه پیشین و خلیفه بعد از خود را امري درست میدید. احمد اطاعت پیشواي پیروز را لازم دیده هرچند که آن
پیشوا ستمکار باشد. او خواندن نماز جمعه به اقتداي بر چنین پیشوایی یا برگزیدگان او را وظیفه دانسته و دوباره خوانی آن نماز را
بدعت میانگاشت.
-4 ابن حنبل تارك نماز را کافر دانسته و قتلش را واجب میدید.
مذهب حنبلی در قرن هشتم
ابن حنبل، پیش از آن که در زمره پیشوایان فقهی به شمار رود، پیشواي در عقاید بود. اوج این درخشش در روزگار متوکل بود.
مذهب کلامی ابن حنبل تا آن جا پیش رفت که مذهب همه حدیثگرایان در عقاید گشت. با ظهور مذهب کلامی اشعري، مذهب
کلامی ابن حنبل جاي خود را به آن داد.
اما پس از قرنها، در قرن هشتم، ابن تیمیه (م 728 ) به احیاي اندیشه کلامی احمد پرداخت. ابن تیمیه به احیاي آن تنها اکتفا نکرد،
نوآوريهایی به مکتب حنبلی افزود؛ از جمله بدعت بودن سفر براي زیارت حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله، ناهمگونی تبرك
و توسل با توحید و انکار بسیاري از فضیلتهاي اهلبیت که در روایات صحاح شش گانه و حتی در مسند ابن حنبل آمده بود.
این موج نو حنبلی در برابر مخالفت دانشوران اسلامی یاراي مقاومت پیدا نکرد و فروکش نمود تا آن که محمد بن عبدالوهاب
1206 ه. ق.) آن را دوباره به صحنه آورد. -1115)
تفکر نو حنبلی تفکري آمیخته با جمود است آن گونه که دستاوردهاي تمدن جدید؛ مانند عکسبرداري را بدون نص دینی بر منع
آن، به دیده تحریم مینگرد.
ص: 159
قلمرو
مذهب حنبلی در عربستان مذهب نخست است. در منطقه نجد عربستان اهل تسنن بیشتر حنبلی بوده ودر حجاز با مذهب شافعی و در
احساء با مذهب مالکی رقابت میکند.
14 مسلمانان شام حنبلی هستند. این مذهب سومین مذهب در فلسطین است و پیروان کم شماري در مصر، عمان و افغانستان دارد.
منابع
اشاره
-1 ادوار فقه، محمود شهابی، ج 3، ص 646 تا 654
-2 الملل والنحل، شهرستانی، ج 1، ص 206 و 207
منابع حنفی:
-1 ادوار فقه، محمود شهابی، ج 3، ص 655 تا 663 و ص 695 تا 716
صفحه 98 از 226
-2 المدخل الی دراسۀ الادیان والمذاهب، عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، ص 109 تا 132
-3 فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص 170 و 171 و ص 379 تا 381
-4 بحوث فیالملل والنحل، جعفر سبحانی، ج 3، ص 9
-5 دائرةالمعارف قرن العشرین، محمد فرید وجدي، ص 26 تا 632
-6 دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 38
-7 موسوعۀ الفقه الاسلامی المقارن، ج 1 و 2، ص 35
منابع مالکی
-1 ادوار فقه، محمود شهابی، ج 3، ص 665 تا 672 و ص 729 تا 738
-2 المدخل الی دراسۀ الادیان والمذاهب، ج 3، ص 133
-3 تاریخ التراث العربی، فقه المجلد الأول، ص 129 و 142
ص: 160
-4 موسوعۀ الفقه الاسلامی المقارن، ج 1 و 2، ص 35
منابع شافعی:
-1 المدخل الی دراسۀ الأدیان والمذاهب، عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، ص 155 تا 176
-2 ادوار فقه، محمود شهابی، ج 3، ص 673 تا 678 و ص 739 تا 756
-3 دائرةالمعارف، بستانی، ج 11 ، ص 392
-4 دائرةالمعارف القرن العشرین، محمد فرید وجدي، ج 5 ص 402
-5 فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، 248 تا 250
-6 موسوعۀ الفقه الاسلامی المقارن، ج 1 و 2، ص 36
-7 ماهنامه صبح، ش 65 ، ص 46 و 49
منابع حنبلی:
773 - 687 و 758 - -1 ادوار فقه، محمود شهابی، ج 3، ص 683
170 - -2 فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص 168
-3 بحوث فیالملل والنحل، جعفر سبحانی، ج 1، ص 326
-4 موسوعۀ الفقه الاسلامی المقارن، ج 1 و 2، ص 35
198 - -5 المدخل الی دراسۀ الأدیان والمذاهب، عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، ص 177
-6 دائرة المعارف القرن العشرین، محمد فرید و جدي، ج 3، ص 624
ص: 161
درس چهاردهم: رخصت حضور
صفحه 99 از 226
اشاره
عباس کوثري
«1» یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ
هنگامی که زائر به حریم کوي یار نزدیک میشود، التهاب و عشق و شور، سراسر وجودش را فرا میگیرد. در آغاز رخصت حضور
میطلبد و در انتظار دیدار لحظهشماري میکند؛ زیرا از قرآن آموخته است که به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله جز با رخصت گام
از آن یاد شده، با زمزمههایی روحنواز همراه است و با این جمله پایان « اذن دخول » ننهد. این امر، که در کتابهاي زیارتی با عنوان
میپذیرد:
.« فَاْذَنْ لی یا مَوْلاي فی الدّخول افْضَلَ ما اذِنْتَ لِأحَدٍ مِنْ أوْلیائِکَ فَانْ لَمْ اکُنْ أهلًا لِذلِکَ فَانْتَ أهْلٌ لِذلِک »
پس رخصت ده اي مولاي من، تا به حریمت راه یابم؛ بهترین رخصتی که به هر یک از دوستانت دادي. پس اگر من براي حضور »
«2» «. نزد تو شایستگی ندارم، تو شایستگیاش را داري
ص: 162
«1» عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوشآهنگ و فرحبخش نوایی دارد
رخصت حضور مبتنی بر اصول تربیتی و اخلاقی است و در همه زیارتها جایگاهی ویژه و ممتاز دارد؛ چه در زیارت کعبه و چه در
زیارات معصومان علیهم السلام. پیش از ورود به مکه باید احرام پوشید و با آن، رخصت حضور یافت. امام رضا علیه السلام در
دستور احرام براي این است که پیش از ورود به حرم و مرکز امن الهی، دلها خاشع شوند و به دنیا و زینت و » : فلسفه احرام میفرماید
«2» «. لذّات آن نپردازند
سالی در سفر حج همراه حضرت صادق علیه السلام بودم، همه مردم لبیک میگفتند و » : مالک بنانس، فقیه مدینه، میگوید
میگذشتند؛ ولی جعفربنمحمد از گفتن لبیک باز ایستاده بود و هرگاه برآن میشد که لبیک بگوید، خاموش میماند. گفتم: اي
پسر رسول خدا، چارهاي نیست، لبیک بگو. فرمود: بیم دارم لبیک را، به نشانه اجابت فرمانهاي الهی، بگویم؛ اما پاسخ دریافت کنم
«3» «. که اجابت نکردي و فرمان نبردي
«4» شب تار است و رهِ وادي ایمن در پیش آتش طور کجا، موعد دیدار کجاست
رخصت حضور در زیارت معصومان علیهم السلام نیز حدیثی شنیدنی دارد که روشنگر راز و فلسفه اینحضور است. در این
رخصتطلبیها دست کم سه نکته بسیار مهم نهفته است:
الف: یادآوريِ عظمتِ انسانِ آرمیده در زیارتگاه
وقتی انسان، با توجه به فرمان الهی، در آستان معصوم علیه السلام قرار میگیرد، جایگاه این خانه رفیع را درمییابد و با خود
میاندیشد: این که در این جایگاه آرمیده، چه عظمتی دارد که خالق انسانها فرمان داده است از وي رخصت بگیریم!
امام صادق علیه السلام فرمود: چون خواستی وارد حرم رسول گرامی شوي، از باب جبرئیل
ص: 163
«1» . وارد شو. باب جبرئیل محلّی است که فرشته وحی هنگام نزول، از آن حضرت رخصت میگرفت و وارد میشد
در این نقطه زائر خود را در محل اتصال زمین و آسمان میبیند و جهانی از بزرگی را در مییابد.
«2» زآتَش وادي ایمن نه منم خرّم و بس موسی اینجا به امید قَبَسی میآید
صفحه 100 از 226
ب: محاسبه نفس و تأمّل در خویشتن
وقتی زائر کنار درگاه میایستد و رخصت باریافتن میجوید، در دل نگران است؛ آیا براي حضور شایستگی دارد؟ آیا حضورش با
سرزنش انسان بزرگی که در این آستان خفته، همراه خواهد بود؟ اینجاست که مؤمنِ بیداردل به تأمل در خویش مینشیند و خود را
ارزیابی میکند. معصومان در روزگار زندگی مادي خویش به برخی از افراد اجازه ورود نمیدادند. بیتردید ورود این گروه مایه
تلخکامی و آزار معصومان علیهم السلام بود. دو واقعه زیر نمونههایی از عدم رخصت امام علیه السلام است:
-1 علی بنیقطین، که سبب آزردگی خاطر ابراهیم ساربان شده بود، در مدینه میخواست به حضور امام موسی بنجعفر علیه السلام
برسد؛ ولی اجازه حضور نیافت. نگران شد و سبب را از حضرت پرسید. امام علیه السلام فرمود: به این خاطر که برادرت ابراهیم را به
مجلس خویش راه ندادي. آنگاه از او خواست در آغاز رضایتِ خاطرِ ابراهیم را فراهم کند. علی ابنیقطین چنین کرد و توانست
«3» . توفیق دیدار حضرت را به دست آورد
-2 گروهی از ارادتمندان امام رضا علیه السلام چندین روز به قصد زیارت امام به خانهاش آمدند؛ ولی رخصت دیدار نیافتند.
و امام «4» ! فراتر از شایستگیهاي آنان است « شیعه » سرانجام سبب محرومیت از فیض زیارت را جویا شدند. پاسخشان داد که عنوان
به آنها
ص: 164
یادآوري کرد که تنها با صداقت و راستی میتوان بر آستان معصومان علیهم السلام راه یافت.
ج: آموختن ادب خانوادگی
زیارت مکتبی است جامع که اصول اخلاق اجتماعی را در عمل به انسان میآموزد.
رخصتِ حضور یکی از این اصول است. قرآن کریم بر این نکته تأکید میورزد که باید پیش از ورود به خانه دیگران اجازه
بگیرید. در آیاتی از سوره نور میخوانیم:
اي اهل ایمان، داخل خانههاي دیگران نشوید، تا اجازه بگیر و به اهل خانه سلام کنید این براي شما بهتر است، باشد که متذکر »
شوید؛ و اگر کسی را در خانه نیافتید، وارد نشوید؛ تا اجازه یابید و اگر گفته شد برگردید، باز گردید که براي شما پاکیزهتر است و
«1» «. خدا از کردارتان آگاه است
آیاتی دیگر از این سوره، حتی به فرزندانِ نابالغ فرمان میدهد که در سه وقت براي ورود به اتاق خصوصیِ پدر و مادر اجازه
بگیرند. سپس میفرماید:
و آنگاه که اطفال شما بالغ شدند، باید اجازه بگیرند، همان گونه اشخاصی که پیش از شما اجازه میگرفتند خدا آیات خود را »
بدین روشنی بیان میکند.
«2» «. او دانا و حکیم است
این از حقوق اساسی خانواده است که قرآن مؤمنان را بدان سفارش میکند. زیارت، آموزشِ عملیِ این قانون است. خداوند در
زیارت از فرد میخواهد بر درِ خانه بایستد، اجازه بگیرد و سرزده وارد نشود تا با اهمیت این قانون آشنا شود و بیاموزد که در
اجتماع نیز باید به آن پایبند باشد.
بدین ترتیب زیارت، خود مکتب است؛ مکتبی داراي متعالیترین ارزشها که اگر درست انجام گیرد، تحوّلی عظیم در انسانها پدید
میآورد.
صفحه 101 از 226
ص: 165
درس پانزدهم: فلسفه و نقش زیارت
اشاره
جواد محدثی
امامان، اولیاي خدا، انسانهاي والا، شهیدان و صدّیقان مثل آینهاند.
ائمّه، ملاك و معیارند، الگو واسوهاند.
ها « نقص » ، ها را هم خودبه خود مینمایاند و قرار گرفتن در مقابل آیینههاي کمال « رذیلت » ، ایستادن در برابر آیینههاي فضیلتنما
را نشان میدهد.
نوعی حضور در برابر آینه است. ،« زیارت »
سنجیدن است. « مدل » و « الگو » زدن و خود را با « محک » عرضه کردن و خود را به « میزان » زیارت، خود را به
وقتی ما در برابر یک معصوم و امام شهید قرار میگیریم و در مزار پیشوایان دین، با شناخت و بصیرت حضور مییابیم و میدانیم که
اینان، کمال مجسّم و عینیّتِ فضیلت و جلوهاي از نور خدا و چشمهاي از فیض ربّ و تبلوري از ایمان و خلوص و عبودیّت و
پاکیاند، عظمتِ آنان ما را متوجّه نقایصمان میکند و پاکی آنان، ما را با آلودگیهایمان آشنا میسازد.
معنویّت و روحانیّت آنان، ما را به مادیّت و دنیاگراییمان واقف میگرداند.
آنان، معصیت ما را آشکار، نورانیّت آنان، تیرهجانی و تاریکدلی ما را « طاعتِ »
ص: 166
روشن، صفاي آنان، غَلّ و غشّ ما را فاش، خداترسی آنان، هواپرستیِ ما را برملا و تعالی روح و رتبه والایشان، تنزّل مقام و پستی
منزل ما را نمایان میسازد.
زمینهساز این تقابل و تقارن و مقایسه و محاسبه است و تا این سنجش انجام نگیرد، به کاستیهاي اخلاقی و ضعفهاي ،« زیارت »
معنوي خود واقف نخواهیم شد. براي همین است که زیارت را قرار گرفتن در برابر آینه میدانیم.
اند، شخصیّتی دارند که حدّ و مرز تعالی انسان را نشان میدهند. انسان کامل بودن آنان، به ما نشان « انسانهاي برتر » امامان، که
میدهد که تا کجا میتوان پر کشید و طیران کرد و کمال یافت.
به زیارتِ این اسوهها رفتن، ما را به آن قلّهاي که باید برسیم، به آن حدّ و مرزي که باید قدم بگذاریم و به آن مرتبهاي که باید نایل
میکند. اولیاي دین که زیارتشان بر ما فرض و لازم است، بیان کننده حدّ و مرز سیر صعودي انسانها در مسیر « راهنمایی » ، شویم
پاکی و طهارت و کمالند.
در تعبیراتی که در زیارتنامهها آمده، این نشان دادن حدّ و مرز را میتوان دید. از امامان معصوم، با کلمات و عناوینی یاد شده است
که در این باب، بسیار راهگشاست.
،« چراغ » ،« در » ،« امام » ،« منار » ،« راهنما » ،« نشانه » ،« راه » ،« صراط » ،« شهید » ،« گواه » ،« حجّت » ،« بیّنه » ،« آیه » : مفاهیم و تعبیراتی همچون
و ... که در متون زیارتی دیده میشود، مبیّن این نکته است. « علامت » ،« پرچم » ،« دلیل » ،« خورشید » ،« ماه » ،« ستاره » ،« نور »
پیوند با پاکان
صفحه 102 از 226
در مسائل اخلاقی و تربیتی، پیوند با نیکان و رابطه با صالحان و آشنایی با خانوادههاي ریشهدار و صاحب کرامت و شرف، سازنده
است، به همان شکل که گسیختگی از تبار پاکان و بریدگی از ریشههاي فرهنگی و اخلاقی، زمینهساز فساد و گناه و بیمبالاتی و
عدم تعهّد است.
زیارت، عاملی در جهت پیوند با صالحان، یا تقویت رابطه معنوي با وارستگان است، ایجاد رابطه (اگر نیست) و تحکیم پیوند (اگر
هست).
ص: 167
زائري که به دیدار ولیّی از اولیاي خدا میرود،
یا بر مزار امامی از ائمّه یا پیامبري از انبیا حاضر میشود،
میدهد، « سلام » یا بوسه بر آستان پاك پیشواي شهیدي میزند و
یا به ادب و احترام، در پیش روي مرقد معصومین و صالحان و صدّیقین و شهدا میایستد، به یاد گذشته فرهنگی و میراث فکري و
ریشههاي معنوي خویش میافتد و اهل صلاح و سداد میشود. این پیوندها و نسبتها و رابطهها، انسان را در بستري از نیکی و عفاف
و تعهّد قرار میدهد. خویشاونديها، همهاش نَسَبی و سَبَبی نیست.
زائر، مدّعی است که به خاندان پیامبر عشق میورزد، با آنان رابطه و آشنایی دارد، از آنان است، با آنان است، آنان را میشناسد، با
است. « زیارت » آنان همریشه و همخانواده است. اهل یک مملکت و آبادي و خاك و خوناند. نشانه این پیوند هم، همین
با اولیاي خدا و پیشوایان دینی خود است. « مؤمن » یادآور پیوندهاي معنوي و خویشاوندي فکري و فرهنگی یک ،« زیارت »
در زیارتنامهها، تداوم این رابطه و تکرار این دیدار و تقویت این پیوند در دنیا و آخرت، جزوِ درخواستها است.
هم، در اصلاح نفس مؤثّر است. « زیارتی دیگر » علاقه به دیدار مجدّد و پیمان با خدا و حجّت او براي
قرب به خدا
.« نسیان » و « دوري » است و « غفلت » ، است و ریشه تباهیِ اخلاق « ذکر خدا » ، اساس تربیت روحیِ مسلمان
را در اوج متعالیاش دارند. « عبودیّت خدا » اگر ائمّه معصوم، مقرّب درگاه پروردگارند، به خاطر آن است که
خدا، سرآمد اهل روزگارند. زائري که در مرقد پاکشان آستانه « طاعت » و « تقوا » اگر اسوه و الگوي ما هستند، براي آن است که در
واسطه خالق و خلقاند، راهِ منتهی به خدایند، آینه ،« ائمّه » ادب میبوسد و به تکریم و احترام میپردازد، باید به یاد خدا افتد؛ چرا که
ص: 168
حقنمایند، زیارتشان یادآور خداوند است.
وقتی توجّه به خدا، نقش تربیتی و سازنده و بازدارنده از گناه دارد، این توجّه در کنار مزار اولیاي خدا بیشتر و شدیدتر است. پس
به اداي احترامِ امامی میایستیم که عظمت و قداستش را مدیون بندگی ،« زیارتگاه » زیارت باید بازدارنده از گناه باشد؛ چرا که در
خداست. مگر میشود کسی مدّعی عشق و محبّت دوستان خدا باشد، ولی در راه و روش و زندگی و عمل، برخلاف رضا و
خواستِ آنان گام بردارد.
زیارت معصومین و مزار ائمّه و قبور اولیاي خدا و امامزادگان، جدا از یاد خدا و منفصل از معنویّت و روحانیّت نیست. زائر هم از
این رهگذر، غنچه فطرتش را شکوفا میکند و با یاد خدا و توجّه به معبود، دل را صفا میبخشد.
نزدیکی به خدا هم یکی دیگر از آثار سازندگیِ زیارت است.
چون پیوند و تجدید عهد با بندگان خالص خداوند است، زمینه کسب صفات شایسته و عامل رشد معنوي و در نتیجه ،« زیارت »
صفحه 103 از 226
تقرّب به خدا میگردد. وقتی در زیارت، انسان ناقص در برابر انسان کامل قرار میگیرد، انگیزه کمالیابی، او را متوجه خدا میکند
و مایه تقرّبش به حقتعالی میگردد.
تقرّب به اولیاي خدا، راهی است براي تقرّب به خداوند؛ چرا که اینان، وسیله و صِراط و راهنما و مشعل هدایتاند. آشنایی و انس با
جست، تا به « تقرّب » اینان، زائر را با خداوند مأنوس و آشنا میسازد. تا انسان نخواهد که تقرّب بجوید، نزدیک هم نمیشود. باید
در زیارتنامهها زیاد است و دیدار مرقد ولیّ خدا، سبب نزدیک شدن به خدا به حساب « اتَقَرَّبُ » رسید. به همین جهت، تعبیرِ « قُرب »
آمده است.
تحول و توبه
اگر در زیارت، تحوّل روحی پدید نیاید، چه سود؟!
این تحوّل و انقلاب روحی و حال زائر، پس از زیارت، نشانه اثرپذیري از جذبههاي معنوي است که در مزار یک امام و در کنار
باید خواسته یک زائر باشد. « انقلاب » مرقد یک پیشواي معصوم وجود دارد. این
ص: 169
آنکه از زیارت برمیگردد، باید همراه با تحوّل و تغییر و توبه و انابت باشد. باید فرق کرده باشد و گرنه از زیارت بهرهاي نگرفته
است. گنهکار، از محیطِ پاكِ زیارتگاه اثر میپذیرد و در فضاي دیگري قرار میگیرد. این تحوّل چه بسا از دور فراهم نگردد. باید
گیرد و ... آنگاه است که این « قرار » بیاید، رنج سفر ببیند، پاي به راه نهد، با شوق و درد واديها را بپیماید تا در کنار مرقد
تأثیرِ تربیتی دارد. ،« حضور »
خود رسیدن، به گذشته خویش و اعمال خود توجّه کردن و تصمیم به پاکی و زندگی « حساب » در عتبات ائمّه حضور یافتن و به
خوب گرفتن، از آثار دیگر زیارت است.
میآفریند. زائر باید خود را در چنین « مغفرت » و « امید » میکند و در راه او، بارقه « معترف » و « متوجّه » زیارت، انسان را به خطاهایش
جایگاه و مقامی احساس کند.
و رسیدگی به پرونده اعمال خویش است. « محاسبه نفس » مزار ائمّه، بهترین جا براي
من که هستم؟ چه کردهام؟ به کجا آمدهام؟ به زیارت چه کسی شرفیاب شدهام؟ چرا آمدهام؟ چه میخواهم؟ چه آوردهام؟ با چه
معرّفی کنم؟ گذشتهام چه بوده است؟ اکنون چه کارهام؟ آیا گناهانم « اینجایی » رویی حاجت بطلبم؟ با کدام عمل صالح، خود را
اجازه میدهد که چهره بر آستان این مرقد بسایم؟ آیا قطرات اشکم، شایسته آن هست که بر ضریح و رواق و خاك مرقد حجّت
خدا بچکد؟ تا پاك نشوم که نمیتوانم چشم به پاکان بیفکنم! تا لایق نباشم که نمیتوانم مدعی دوستی و محبّت و ولایت باشم!
پس باید توبه کنم، عوض شوم، به برکت حضور در این محضر، از آلودگیها دست بشویم.
اینجاست که زیارت، عامل توبه و زمینهساز گناهزدایی میشود.
استغفار و توبه از گناهان و توجّه به خدا و امید مغفرت، در زائر رسولاللَّه لازم است.
بدینگونه، زیارت عاملِ تزکیه نفس و خودسازي و تربیت است. وقتی که زیارت ائمّه و پیوند با آنان در تطهیر جانها و اصلاح
اخلاق و تربیت نفوس مؤثّر است، این خود نوعی هدایت و امامت و رهبري ائمّه را میرساند. این هم نوعی شفاعت است که در
همین دنیا اثرش روشن میشود. مزارهاي معصومین، کانونهاي جاذبهدار براي کشش فطرتها و دلهاي مستعد به خیر و صلاح است.
ص: 170
است. اینهاست آثار تربیتی و نقش سازنده « توبه و گناهزدایی » و « تحوّل روحی » ،« تقرّب به خدا » ،« توجّه به خدا » زیارت، عامل
صفحه 104 از 226
زیارت اولیاي خدا، به شرط آنکه زائر، عارف باشد؛ عارف به حقّ ائمّه و مقام و شخصیتشان، عارف به وظیفه خود در مقابل امامان.
ولایت خون، برائت شمشیر
تأکید شده است؛ یعنی ابراز این نکته که دل، قلمرو فرمان آنان است و میخواهد هر « تسلیم قلب » در فقرههایی از زیارتنامهها، روي
آنچه را که آنان میخواهند.
ها، براي کسی که در راه است، تقویت اراده و قوّت قلب میآورد. عوامل تضعیفگر و فلج « موضع » تذکّرها و یادآوريها و اظهار
کننده و بازدارنده و وسوسههاي دنیاخواهانه همواره وجود دارند و احتیاج به تقویت و الهام و رسیدن موجی از پس موج دیگر ...
ضروري است و کسی را هم که چندان قاطع و استوار در راه نیست، به راه میکشد و اینسویی میسازد.
باید موضعدار باشد، نه بیخط و بیطرف و بینظر ...! « سِلم » و « حرب » پیرو راه اهل بیت در مسأله دوستی و دشمنی و
این، خود دین و آیین است و مقتضاي زندگیِ مکتبی است.
کلام آخر
برخوردار بود. با این « تربیت » و « سازندگی » هم جنبه اعتقادي داشت، هم بُعد سیاسی و اجتماعی و هم از ،« زیارت » دیدیم که
وصف، نه زیارت کهنهشدنی است و نه از آثار تربیتی و جنبههاي سازندگیِ آن کم میشود.
در هر جا و هر سرزمین که باشد، کانونی براي رشد معنویّات و زمینهاي « مزار » هرگاه که انجام شود و « زیارت » هر که باشد و ،« زائر »
براي رشد ارزشهاي الهی در انسانهاست.
باشد و چه شهداي « بقیع » چه زیارت قبور اولیاي دین و مدفونین مظلوم .« مرقد رسولاللَّه » باشد، چه زیارت « خانه خدا » چه زیارتِ
و مدفونینِ قبرستان ابوطالب و « احد »
ص: 171
به خاك آرمیدگان در زیارتگاههاي مختلف دور و نزدیک، مشهور و گمنام، اینها همه، دل و جان را روشن ساخته و امید
میبخشد. حتی زیارت قبور مؤمنان و صالحان نیز انسان را به یاد آخرت و صلاح میاندازد و یاد خدا را در دلها بیدار میسازد.
از قبور اولیاءاللَّه، نورِ معرفت و هدایت میدرخشد.
مکانهاي مقدّس و مذهبی، انسان را به خدا نزدیک میکند و حالت خضوع و خشوع و آرامش ایجاد کرده، روح را سرشار از
خلوص، دل را پر از امید، جان را لبریز از صفا و عشق مینماید.
نباید زیارت، تنها یک عمل تکراري و بیروح باشد. زائر، نباید به ظواهر و شکلها و ساختمانها و در و دیوار و نور و رواق بنگرد و
از عظمتِ معنویّتِ معصومینی که در این زیارتگاهها آرمیدهاند، غافل شود.
زیارتگاهها، باید محیطی پاك، معنوي، یادآور صداقت و کمال، بازدارنده از گناهها و رذایل و زنده کننده ارزشهاي اسلامی باشد.
را زیارت کرده است. « ولیّ خدا » اینجاست که انسان از راه زیارت، به خدا نزدیک میشود؛ چرا که با نیّتی خالص
است. « معرفت » ، زمینهساز این قرب
هر چه میزان خداشناسی، پیغمبرشناسی و ولیشناسیِ ما بیشتر باشد، به همان اندازه، نصیب ما از برکات این قبور نورانی و مزارهاي
متبرّك بیشتر خواهد شد.
امید آنکه زیارتهایمان، خالص و معنوي باشد.
حجّمان، قبول درگاه خداوند قرار گیرد.
صفحه 105 از 226
در طول عمر، شامل ما گردد. ،« خداپسندانه » و توفیق زندگی به گونهاي
ص: 172
درس شانزدهم: رفتار صحیح اسلامی در حج
اشاره
مرکز تحقیقات حج
اجتماع کنندگان در حج، ترکیبی هستند از مسلمانان جهان، با ملّیتها و مذاهب گوناگون، که هر چند در اصول و مباديِ دین
داراي وحدت نظرند، اما در مسائل فرعی و آداب و سنن، موارد اختلافی دارند.
موارد اختلاف هر چند از دید جامعه بزرگ اسلامی، مانع وحدت و همدلی امت نیست اما در این میان پارهاي فرقههاي تندرو و
متحجّر و خشک و افراطی هستند که میکوشند اختلافات فرعی را به عامل تفرقه تبدیل کنند و آن را دستمایه کینه امت نسبت به
یکدیگر سازند و پیروان مذاهب اسلامی را در جبهه کاذب مشغول و سرگرم نگهدارند که نتیجه آن، چیزي جز غفلت از دشمن
اصلیِ مشترك اسلام و مسلمین (استکبار جهانی) نیست.
مثلًا زیارت اولیاي خدا و توسّل به آنها را که یک سنت حسنه اسلامی و مستند به روایات فریقین و سنت نبوي و سیره مسلمین است،
دستاویز قرار داده و بدانوسیله تا سرحدّ تکفیر مؤمنان پیش میروند که نمونههاي آن را در نوشتهها و خطابهها و تبلیغات انحرافی
آنها، حتی در مراسم حج، که مظهر وحدت و توحید است، به صورت گستردهاي مشاهده میکنیم.
ص: 173
پاینها دانسته و ندانسته، به نام اسلام، به دشمنان اسلام خدمت میکنند. امپریالیسم و صهیونیسم را خشنود میسازند و گروههاي
مؤمن و مخلص اسلامی را از جمع مسلمین طرد میکنند و با تعصب و تحجّر و تنگ نظري، عقاید سخیف و باطل خود را بر دیگران
تحمیل میکنند که شرح این ماجرا از توان این نوشتار خارج است.
آنچه در اینجا محور سخن است اینکه: در چنین فضایی، زائران ما، که پیروان ائمه علیهم السلام هستند، از بُعد اخلاقی و آداب
معاشرت و عمل به شرایع دین و سنن خاتم المرسلین صلی الله علیه و آله، باید بهترین خط مشی و سلوك را داشته باشند و با مواضع
حکیمانه و اصولی و با سعه صدر خود، مصالح جهان اسلام را در نظر بگیرند و درگیر مسائل جزئی نشوند و مجال به تفرقه افکنان
ندهند.
خوشبختانه سنت و سیره اهل بیت در اینجا نیز وظیفه را مشخص نموده است و از آنجا که تاریخ اسلام پس از عصر رسالت با چنین
وضعی مواجه بوده، به ویژه در روزگار اموي و عباسی، که عمّال خلافت، بیشترین تلاش را در منزوي ساختن اهل بیت پیامبر علیهم
السلام و سرکوب شیعیان آنها داشتند و میکوشیدند افکار مسلمانان را با تبلیغات مسموم خود آلوده سازند تا بذر نفاق را به ثمر
بنشانند و کینه مسلمانان را بر گروهی مظلوم از اهل ایمان برانگیزند.
در این اوضاع و احوال، ائمه ما که وارثان وحی بودند، به پیروان خود توصیههاي حکیمانه لازم را در چگونگی انجام وظایف و
آداب و اخلاق دادهاند و روایاتِ این موضوع، فصلی را در کتب حدیث تشکیل میدهد.
شیعه باید اسوه حسنه باشد
در این روایات، از یکسو به شیعیان توصیه شده که چهره عملیِ صالحی از خود نشان دهند و آنگونه که زیبنده یک فرد مؤمن و
صفحه 106 از 226
پیرو اهل بیت است عمل کنند و آداب حسنه را در معاشرت پیش گیرند که این مسؤولیت شیعه بودن است. از سوي دیگر به نوع
موضعگیري در برابر مخالفان در گفتار و کردار، بدانگونه که مصالح اسلام و عموم مسلمین را در بر گیرد، توصیه شده است.
ص: 174
در بخش اول؛ یعنی مسؤولیت شیعه، روایات بسیاري است که بر تقوا و پاکی و عمل صالح و امانت و صدق و تقیّد تام به آداب و
سنن شرع مقدس و واجبات و مستحبات و اخلاق و عادات برگرفته از کتاب و سنت و سیره نبوي و عترت علیهم السلام تأکید دارد
که از آن میان به ترجمه روایاتی از امام صادق علیه السلام مبادرت میکنیم:
سلام مرا به کسانی که فرمانبردار ما هستند و به سخن ما گوش فرا » : زید شحّام گوید: امام صادق علیه السلام خطاب به من فرمود
میدهند برسان و بگو: من شما را به تقواي خداوند عزّ و جلّ توصیه میکنم. در دین خود پرهیزکار باشید و براي خدا جدّ و جهد
کنید و در صدق گفتار و اداي امانت و طول سجده و حسن همجواري بکوشید که این رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله
است.
امانت را به کسی که شما را امین بشمارد ادا کنید، خواه نیکوکار باشد یا بد کردار؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله حتی به
بازگرداندن نخ و سوزن دستور میدهد! با اقوام خود صله رَحِم کنید، به تشییع جنازههاي مسلمانان بروید. بیمارانشان را عیادت
کنید. حقوق آنها را بدهید، چرا که: هر گاه مردي از شما در دین خود اهل ورع و پرهیزکاري بود و سخن راست گفت و اداي
امانت کرد و با مردم حسن خلق داشت، گویند او جعفري است و این مرا شادمان میکند. و گویند این ادب و تربیت جعفر است. و
اگر جز این باشد، بلا و ننگ آن دامن مرا خواهد گرفت و گویند این ادب و تربیت جعفر است!
به خدا سوگند پدرم بر من حدیث کرد که هرگاه مردي از شیعیان علی علیه السلام در میان قبیلهاي به سر میبُرد، زینت و زیور آن
قبیله بود، از همه آنها بهتر امانت داري میکرد و در پرداخت حقوق جدّیت بیشتري داشت و از همه راستگوتر بود. مردم ودایع و
«1» «. وصایاي خود را نزد او میسپردند و او را ضربالمثل امانت داري و راستگویی میدانستند
و نیز امام صادق علیه السلام خطاب به شیعیان فرمود:
عَلَیْکُمْ بِالصَّلاةِ فِی الْمَسَاجِ دِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ لِلنَّاسِ وَ إِقَامَۀِ الشَّهَادَةِ وَ حُضُورِ الْجَنَائِزِ إِنَّهُ لا بُدَّ لَکُمْ مِنَ النَّاسِ إِنَّ أَحَداً لا یَسْتَغْنِی عَنِ »
النَّاسِ
ص: 175
«1» « حَیَاتَهُ وَ النَّاسُ لا بُدَّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ
بر شما باد خواندن نماز در مسجدها و نیک رفتاري با همسایگان و شهادت دادن به حق و حضور در تشییع جنازهها؛ چرا که شما »
«. باید با مردم باشید و هیچیک از مردم در زندگی خود از مردم بینیاز نیست و مردم بناچار باید با یکدیگر باشند
با توجه به این روایات که در منابع روایی شیعه فراوان است شیعه باید مسؤولیت خود را بشناسد و بکوشد صالحترین چهره عملی
اسلام را از خود نشان دهد تا زیبنده عنوان مقدس شیعه باشد؛ زیرا شیعه، یعنی پیرو علی و فرزندانش علیهم السلام، اطاعت تام از
نهفته است چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود: « شیعه » کتاب خدا و سنت نبوي و سیره آن بزرگواران، و این در واژه
آیا این کافی است که کسی تنها با اظهار محبت و دوستی ما، دعوي تشیّع داشته باشد؟ به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسیکه »
« تقواي الهی و اطاعت او را پیشه کند
و آنگاه به بیان صفات شیعه پرداختهاند که از جمله آنهاست: تواضع، خشوع، بسیار یاد خدا کردن، اقامه نماز، نیکی به پدر و مادر،
تفقد از همسایگان و نیازمندان، قرض دادن، نوازش یتیمان، راستگویی، تلاوت قرآن و نگهداري زبان، جز از خیر و نیکویی.
«2» «... أَ یَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَی اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ »
صفحه 107 از 226
بنابراین، جدا از هر گونه مصلحت اندیشیِ اجتماعی، نفس شیعه بودن، مسؤولیت است.
کسی که در برابر امامان سر تسلیم فرود میآورد، در مصائب آنها گریه میکند و بر آنان سلام و صلوات میفرستد، به بیوت و قبور
آنان احترام میگذارد، باید آن بزرگواران را که اسوه حسنه اسلامی بودند، در عمل اطاعت کند و بداند که اگر خلاف این عمل
ص: 176
نماید روح پاك امامان را آزرده است، علاوه بر آنکه در نظر مخالفان چهره ناصالح از تشیّع ارائه نموده و این در پیشگاه خداوند
نکوهیده است.
در وضعیتی که امپریالیسم و صهیونیسم و دست نشاندگان و فریب خوردگان آنها، کشور و ملت ما را زیر رگبار تهمت و افترا گرفته
و قشرهایی از مردم ناآگاه به ناحق درباره ما قضاوت میکنند و به استناد آنچه از مخالفان شنیدهاند، ما را مورد هجوم قرار میدهند
و گروهی متعصب و متحجّر با چشم عداوت به ما مینگرند و تریبونها و قلمها را در نبرد متعصبانه و غیر منصفانه علیه ما بکار
گرفتهاند و ... عملکرد نامناسب یا اعمال غیرعادي ما و بیتوجهی به وظایف دینی و اخلاقی مناسب، در حج و عمره بدترین آثار را
بر جاي مینهد و مهر تأییدي است بر دعوي کسانی که میخواهند از کاه کوهی بسازند و به بهانه پارهاي مسائل جزئیِ مورد
اختلاف که به ظواهر شرع مربوط است، تیشه بر اصول و عقاید و مبانی فکري شیعه بزنند.
این همان خطري است که در روایات ما بدان اشاره شده و ائمه معصومین در عصر حاکمیت جهل و جور، شیعیان را بدان توجه داده
و به اتخاذ خط مشیِ اصولی و صحیح و اخلاق و آداب حسنه و امانت و صدق، با دیگر مسلمانان فرا خواندهاند.
عبداللَّه بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:
أُوصِ یکُمْ بِتَقْوَي اللَّهِ وَ لا تَحْمِلُوا النَّاسَ عَلَی أَکْتَافِکُمْ فَتَذِلُّوا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً ثُمَّ قَالَ علیه السلام »
«1» «... عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ احْضُرُوا جَنَائِزَهُمْ وَ اشْهَدُوا لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ وَ صَلُّوا مَعَهُمْ فِی مَسَاجِدِهِمْ
با » : شما را سفارش میکنم به تقواي خداوند و اینکه مردم را بر خود مسلّط نکنید که خوار و ذلیل شوید. خداوند بزرگ میفرماید »
سپس فرمود: از بیمارانشان عیادت کنید، درتشییع جنازههایشان حاضر شوید، به نفع یا ضرر آنها (آنچه « مردم به نیکی سخن بگویید
«... حقاست) گواهی دهید، با آنها در مسجدهایشان نماز بخوانید
ص: 177
تو را به پرهیزگاري و پارسایی و ورع و » : چنین آمده است « کثیر بن علقمه » در یکی دیگر از وصایاي امام صادق علیه السلام به
بندگی و سجده طولانی و اداي امانت و صدق گفتار و حسن مجاورت توصیه میکنم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله به این
امور مبعوث گردیده است:
با خویشاوندان صله رحم کنید. بیمارانتان را عیادت نمایید و به جنازههایتان حاضر شوید. زینت ما باشید و موجب سرافکندگی ما
نشوید. مردم را با محبت ما آشنا سازید و موجب بغض و کینه آنها نسبت به ما نگردید. دوستیها را به سوي ما بکشانید و دشمنیها
«1» «. را دفع کنید
معاویۀ بن وهب میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم: ما در میان خود و جمعیت خودمان و با کسانی که همعقیده
به امامان خود که مقتداي شما هستند بنگرید و هر » : ما (یعنی شیعه) نیستند اما با ما معاشرند، چگونه عمل کنیم؟ امام در پاسخ فرمود
کاري آنها میکنند همان را بکنید، به خدا آنها بیمارانشان را عیادت میکنند، به جنازههایشان حاضر میشوند، و بر نفع یا ضرر آنها
«2» « گواهی میدهند و امانت را به آنها ادا میکنند
این روایات خط مشی شیعه را در برابر دیگران روشن میسازد تا عزّت شیعه پا بر جا بماند و مصلحت عموم مسلمانان رعایت شود و
تخلّف از این خط مشی را موجب ذلت و خواري و بهانه دادن به دست مخالفان میداند که ائمه علیهم السلام به آن راضی نیستند و
صفحه 108 از 226
با اینهمه، اگر از ناحیه مخالفان در زمان حاکمیت آنها نسبت به شیعه ناروایی رخ دهد، شیعه باید به حکم تقیه و تا آنجا که
مصلحت اسلام است تحمل کند و کَظْم غیظ نماید و بردباري را پیشه سازد.
امام صادق علیه السلام دراینباره میفرماید:
کَظْمُ الْغَیْظِ عَنِ الْعَدُوِّ فِی دَوْلاتِهِمْ تَقِیَّۀً حَزْمٌ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ وَ تَحَرُّزٌ مِنَ التَّعَرُّضِ لِلْبَلاءِ فِی الدُّنْیَا وَ مُعَانَدَةُ الْأَعْدَاءِ فِی دَوْلاتِهِمْ وَ مُمَاظَّتُهُمْ »
فِی
ص: 178
«1» « غَیْرِ تَقِیَّۀٍ تَرْكُ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَامِلُوا النَّاسَ یَسْمَنْ ذَلِکَ لَکُمْ عِنْدَهُمْ وَ لا تُعَادُوهُمْ فَتَحْمِلُوهُمْ عَلَی رِقَابِکُمْ فَتَذِلُّوا
فرو خوردن خشم در برابر دشمنان در دولت آنها، تقیه و دوراندیشی است براي آنکس که بدان عمل کند و بدینوسیله از تعرّض »
بلا در دنیا مصون بماند و عناد دشمنانشان را در دولتشان دفع کند و درگیر شدن با آنها بدون تقیه مخالفت با امر خداوند بزرگ
است. پس با مردم سازش و مدارا کنید تا شما را در نظر آنان سنگین جلوه دهد و با آنان دشمنی نکنید که موجب شود آنها را بر
«. خودتان مسلط نمایید و خوار و ذلیل گردید
خط مشی اصولی شیعه
ناگفته نماند که استراتژي شیعه در طول تاریخ، با تکیه بر مکتب اهل بیت، همکاري نکردن با ظلم و ستم و فساد و تجاوز بوده و به
همین دلیل شیعه همواره مظلومترین فرقه اسلامی در هر زمان بوده است؛ چرا که دست بیعت به ظالمان و غاصبان نداده و غرامت
این آزادگی و ستم ستیزي را در زندانهاي مخوف و بر چوبههاي دار و با شهادت و اسارت پرداخته است.
و اما آنچه در حسن معاشرت و مماشات با مخالفان رسیده، در حقیقت شیوه و تاکتیک عملی را در فضاي مخالف ارائه میکند و با
مواضع اصولی شیعه منافاتی ندارد.
پاسداريِ کرامت شیعه
در میان جمع میلیونی زائران مسلمان جهان و در اوضاع و احوال کنونی، شیعه باید بیشتر از هر زمان چهره صالحی در معاشرت از
خود نشان دهد و اعمال و مناسک را به نیکوترین وجه و نظم و وقار به پایان برد تا آبرویی باشد براي کشور و مذهب و انقلاب
اسلامی که امروزه مورد توجه دوستان و هجمه دشمنان قرار دارد.
بیتوجهی نسبت به آنچه گذشت بهانهاي است تا دیگران ضعفهاي ما را هر چند
ص: 179
که ناچیز باشد، بزرگ کنند و در دید جهانیان به نمایش بگذارند ... زائران باید توجه داشته باشند که دولت جمهوري اسلامی ایران
و سازمان حج و بعثه مقام معظم رهبري، بیشترین تلاش را در برگزاري حج و عمره، به شیوهاي آبرومند دارند و از هرگونه فداکاري
مادي و معنوي در این خصوص دریغ نمیورزند و به اعتراف دیگران، بهترین نوع برگزاري و سرویس دهی و خدماترسانی در
حج و عمره، از آنِ ایرانیان است و این از بیانصافی است که برخی قدر این نعمت را نشناسند و با بیتوجهی به وظایف شرعی و
اخلاقی، کرامت خود و کشور را لکه دار کنند.
آداب و وظایف در حرمین
کسی که میخواهد در این حریم پاك وارد شود، نه تنها از نظر غسل و وضو و طهارت بدن و لباس باید خود را مهیا سازد، بلکه از
صفحه 109 از 226
پاکی درون و صفاي نفس نیز باید برخوردار باشد. و باید بداند:
به کدام سرزمین گام مینهد و با چه کسی سخن میگوید.
کوچکی خود و عظمت صاحبخانه را متذکر باشد.
سنن و آداب تشرف را بداند.
ادب حضور را نگهدارد.
بیمحابا و بیمقدمه وارد نشود.
بر در خانه توقف کند و اذن دخول بخواند و با هر زبان که میتواند اجازه ورود بخواهد و وقار و سکینه و ادب و تمکین با خود
همراه ببرد.
با تواضع و تعبد و احترام سخن بگوید و شأن و منزلت میزبان را، که خدا و رسول و امامان هستند، با تمام وجود رعایت کند و از
آنچه در شأن این حریم کبریایی نیست و شواغل و عوامل غفلت بپرهیزد.
به وسوسههاي شیطانی که معمولًا در طواف و سعی و نماز و ... به انسان روي میآورد توجه نکند.
ص: 180
( درس هفدهم: دعا ( 1
دعا چیست؟
«1» « أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ » : قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام »
دعا مولود دو آگاهی است: 1- آگاهی از نیازهاي خویش 2- آگاهی از غنا و کرم الهی.
انسانی که خدا را میخواند، به فقر ذاتی و عمیق خویش پیبرده و به غنا و جود و کرم خدا ایمان آوردهاست و چه راهی براي
تقرّب به آستان الهی آسانتر از این.
دعا، اعلام نیازمنديِ انسان، بینیازي و بخشندگی رحمان و دریچه دریافت زمین از آسمان است.
است. « دعا » مباحث زیر بخشی از محورهاي مهم
-1 منظور از دعا کردن چیست؟
-2 شرایط اجابت دعا چیست؟
-3 موانع اجابت دعا کدام است؟
-4 چه زمانهایی براي دعا کردن مناسبتر است؟
ص: 181
-5 مکانهاي مؤثر در استجابت دعا کدام است؟
-6 آداب و روش دعا کردن چیست؟
-7 آیا دعا مکمّل کار و تلاش است یا جایگزین آن؟
-8 کدام دعاها هرگز مستجاب نمیشود؟
-9 دعاهاي قرآنی کدام است؟
-10 بعضی دعاهاي معروف و مأثور از پیشوایان دین عبارتند از:
صفحه 110 از 226
.« توسل » ،« ندبه » ،« جوشن » ،« صباح » ،« سمات » ،« کمیل »
امتیازات دعاهاي معصومین علیهم السلام بر دیگر دعاها
معصومین علیهم السلام در دعا به ما میآموزند:
-1 چه بخواهیم؟
-2 از که بخواهیم؟
-3 چگونه بخواهیم؟
-4 کی و کجا درخواست کنیم؟
رابطه خداشناسی و دعا
«1» .« أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ سُبْحانَهُ أکْثَرُهُم لَهُ مَسْألَۀ » : علی علیه السلام فرمود
«. خدا شناسترین مردم کسی است که بیش از همه از او درخواست کند »
«2» .« لا تُحَقِّرُوا صَغِیراً مِنْ حَوَائِجِکُمْ فَإِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَسْأَلُهُمْ » : امام باقر علیه السلام فرمود
«. ناچیز نشمارید نیازهاي کوچک خویش را، محبوبترین مؤمنان نزد خدا کسانی هستند که بیشتر از او درخواست کنند »
ص: 182
دعا در زندگی انسان ارزش است یا ضد ارزش؟
«1» ؛« أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الدُّعَاءُ » : -1 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود
«. برترین عبادت دعاست »
«2» ؛« أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعَاءِ » : -2 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود
«. ناتوانترین مردم کسی است که از دعا کردن عاجز باشد »
«3» .« عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الْأَنْبِیَاءِ لا یَهْلِکَ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ » -3
«. دعا مغز عبادت است و هیچکس با دعا هلاك نمیشود »
دعا در سیره انبیا و اولیا تا چه میزان موردتوجه بوده است؟
«4» ؛« عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الْأَنْبِیَاءِ. قِیلَ: وَما سِلاحُ الْأَنْبِیَاءِ؟ قالَ: الدُّعَاءِ » : -1 امام رضا علیه السلام
برشماباد بهسلاح پیامبران، گفتند: سلاح پیامبرانکداماست؟ » : امام رضا علیه السلام فرمود
«. فرمود: دعا
«5» ؛« الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ » : -2 علی علیه السلام فرمود
«. دعا سپر مؤمن (در برابر بلاها) است »
منظور از یاد خدا
یاد خدا و توجّه به هر یک از اسماء و صفات الهی آثار تربیتی ویژه و بسیاري دارد؛ یاد خدا یعنی:
صفحه 111 از 226
-1 توجه به خدا و یگانگی او.
-2 توجه به لطف و محبت الهی.
-3 توجه به خشم و غضب الهی.
ص: 183
-4 توجه به نعمتهاي خدا.
-5 توجه به قدرت و حکمت الهی.
وصدها یعنی دیگر! ،« لا یُفْقِدُك حیث أمرك، ولا یَراك حَیث نهاك » : یاد خدا یعنی
مراتب ذکر خدا
-1 ذکر زبانی 2- ذکر قلبی 3- ذکر عملی.
نمونههاي عالی ذکر خدا
-1 نماز، اقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْري 2- دعا 3- تلاوت قرآن.
جایگاههاي مهم ذکر خدا
-1 مساجد 2- میدان جهاد 3- صحراي عرفات.
مراحل ترك ذکر خدا
«1» ، -1 سهو 2- لهو 3- غفلت 4- نسیان 5- اشتغال 6- اعراض. وَمَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِکري فَإنَّ لَهُ مَعیشَۀً ضَنْکاً
موانع یاد خدا
-1 اموال 2- فرزندان 3- رفاه 4- تجارت 5- بیع 6- لهو 7- پیروي از شهوات
ذکر خدا چگونه باشد؟ چه کسی، چقدر؟ چگونه، چه وقت، کجا، چرا و ...؟
-1 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً
-2 یاد خدا به طور همیشگی، در خلوتها، بلند و آشکار، پنهان و خصوصی، بامداد
ص: 184
و شامگاه و در حال قیام و قعود و در بستر خواب و هنگام بیداري، همه جا مورد تأکید روایات اسلامی است.
آثار یاد خدا
«1» . -1 آرامش دلها: أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
«2» .« عَلَیْکَ بِذِکْرِ اللَّهِ، فَإنَّهُ نُورُ الْقُلُوبِ » : -2 نورانیّت دلها
صفحه 112 از 226
«3» .« بِذِکْرِ اللَّهِ تُحیا الْقُلُوبُ وَبِنِسْیانِهِ مَوتها » : -3 حیات دلها
«4» .« ذِکْرُ اللَّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفُوس » : -4 درمان بیماري دلها
«5» .« مَنْ ذَکَراللَّهَ اسْتَبْصَرَ » : -5 بینش درونی
«6» .« مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ النِّفاقِ » : -6 مصونیت از نفاق
«7» .« ذِکْرُ اللَّهِ مَطْرَدَةٌ لِلشَّیطان » : -7 مصونیت از شیطان
«8» .« ذِکْرُ اللَّهِ عِنْدَ ما حَرَّمَ فَیَکُونُ ذلِکَ حاجِزاً » : -8 مصونیت از گناه
اذکار مهم و معروف
-1 صلوات 2- حوقله (لا حَولَ وَلا قُوَّةَ إلّابِاللَّهِ الْعَلِیّ الْعَظِیم) 3- بسمله 4- تهلیل 5- تکبیر 6- تحمید 7- تسبیحات حضرت فاطمه
.« لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ » - علیها السلام 8- استعاذه 9- استغفار 10
ص: 185
( موانع استجابت دعا ( 2
اشاره
محمود موسوي کاشمري
براي تحقق هر کاري گذشته از وجود اسباب، نبودن مانع نیز لازم است و تنها در این صورت پیدایش آن کار ضروري خواهد بود.
براي مثال؛ رویش بذر سالم در دل خاك مرطوب، مشروط به این است که آفتاب سوزان یا سرماي شدید بر سر راه بذر آن قرار
نگیرد.
در دعا باید موانع استجابت را شناخت و آنها را از سر راه برداشت. برخی از موانع عبارتند از:
-1 تنافی با سنتهاي آفرینش
خواستهاي که در دعا عرضه میشود، باید مخالف سنتهاي الهی، که خداوند بر پایه حق و حکمت بنا نهاده است، نباشد.
«1» . از جمله سنتهاي خداوند این است که براي هر یک از انسانها اجلی قرار داده که در صورت حتمی بودن، گریز از آن نیست
بنابراین اگر کسی دعا کند و بخواهد که خدا عمر بیپایان به او بدهد و یا مریضی را که اجل حتمی او فرا رسیده است، از مرگ
برهاند، اجابت چنین خواستهاي به معناي تعطیلی در قانون قطعی الهی و یا ورود استثنا در حریم آن است و این خود مانع از اجابت
دعاست.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَ دَکُمْ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِی إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنْ الصَّالِحِینَ* وَلَنْ
یُؤَخِّرَ اللَّهُ
ص: 186
نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.
از آنچه به شما روزي کردهایم انفاق کنید، پیش از آن که مرگ یکی از شما فرا رسد، آنگاه بگوید: پروردگارا! چرا مرگ مرا تا »
صفحه 113 از 226
زمانی اندك به تأخیر نمیاندازي، تا صدقه دهم و از صالحان باشم و هرگز خداوند اجل هیچ کس را وقتی فرا رسد، به تأخیر
«1» «. نخواهد انداخت
-2 تزاحم دعاها
گاهی شخصی که از ستم دیگران به ستوه آمده، بر ضدّ ستمگران دعا میکند و از خداوند انتقام خود را میطلبد ولی در همین
حال، همین شخصِ به ظاهر مظلوم، به خاطر ستمی که خود به دیگري کرده، مورد غضب قرار گرفته است. همین تزاحم دعاها
میتواند مانع اجابت گردد. تزاحم در حدیث قدسی یکی از موانع دعا معرفی گردیده است. خداوند متعال در این باره میفرماید:
«... إمّا أنْ تَکُونَ ظَلَمْتَ أَحَداً فَدعَا عَلَیکَ فَتَکونَ هذِهِ بِهذِهِ ...»
«.[ یا این است که تو به دیگري ستم کردهاي و او بر ضرر تو دست به دعا برداشته است پس این به [واسطه] آن [رد میشود »
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که:
هر گاه شخصی مورد ستم دیگري واقع شود، سپس علیه او از درگاه خداوند تقاضاي انتقام کند، خداوند میفرماید: شخص »
دیگري هست که ادعا دارد از سوي تو مظلوم واقع شده و بر تو نفرین میکند، اگر میخواهی تا دعاي تو را در باره او و دعاي او را
«2» «. در حقّ تو به اجابت رسانم و گرنه هیچ یک را برآورده نمیکنم؛ تا از عفو خود شما را بهرهمند سازم
گاهی هم انسان براي موفقیت خود دعا میکند در حالی که بسیاري از اشخاص
ص: 187
دیگر، که از دست او دل شکستهاند، براي ناکامیش بادل سوزان واشک ریزان دعا میکنند.
بنابراین دعاکننده بایدقبلازدعا، دیگرانرا ازخود راضیسازد. امام صادق علیه السلام فرمود:
.« کَانَ أَبِی یَقُولُ اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ تَصْعَدُ إِلَی السَّمَاءِ »
«1» «. پدرم همواره میفرمود: از ستم به دیگري بپرهیزید؛ زیرا دعاي مظلوم تا آسمان بالا میرود »
و امام کاظم علیه السلام فرمود:
.« لا تُحَقِّرُوا دَعْوَةَ أَحَدٍ فَإِنَّهُ یُسْتَجَابُ لِلْیَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِیِّ فِیکُمْ وَ لا یُسْتَجَابُ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ »
دعاي هیچ کس را کوچک نشمارید؛ زیرا درخواست یهودي و نصرانی در باره شما به اجابت میرسد گر چه در باره خود آنان »
«2» «. مستجاب نمیگردد
-3 نبود قابلیّت
قرآن کریم در واقعه توفان نوح علیه السلام پس از آن که درخواست آن حضرت، مبنی بر نجات فرزند خویش را نقل میکند،
میفرماید:
یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنْ الْجَاهِلِینَ.
اينوح [شایستهاینکه] ازاهلتو [باشد] نیست وسرتاپایش ناصالح است. »
«3» « در باره آن چه به حقیقتش آگاه نیستی، از من چیزي مخواه، تو را پند میدهم تا از جاهلان نباشی
از این روي کفر و عناد نسبت به حق مانع عنایت الهی و مشمول رحمت خاص او گشته و در لحظه انتقام رحمت عام را نیز تغییر
میدهد و هر دعایی- حتی تقاضاي پیامبر
ص: 188
صفحه 114 از 226
بزرگ خداوند در حق پسر- را بیتأثیر میسازد. در آیهاي دیگر خداوند متعال پیامبر اکرم را مخاطب خویش ساخته، میفرماید:
سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَاسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ.
بر منافقان یکسان است که تو در باره آنان طلب بخشش و غفران کنی یا نکنی [در هر دو صورت] خدا هرگز آنان را نخواهد »
«1» «. آمرزید؛ زیرا خداوند گروه فاسق را [در اثر لجاجت و سیاهی قلبشان] هدایت نمیکند
براي جلب رحمت الهی، قلبی لازم است که سالم از کفر و نفاق باشد؛ زیرا به فرموده قرآن مجید: یَوْمَ لَایَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ
«2» «. در روز قیامت مال و فرزند سودي نمیدهد، جز قلب سالم » ؛ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
قلب وقتی از مرض کفر و نفاق سلامت یافت، شایسته پذیرش رحمت الهی میشود و مواهب خداوندي به سویش سرازیر میگردد.
«3»
الَّلهُمَّ اغْفِرْ » : برخی دیگر از گناهان نیز قابلیّت پذیرش دعا را از بین میبرند. آنجا که در دعاي کمیل از زبان امیرمؤمنان میخوانیم
اشاره به همین «4» ،« بارالها! گناهانی که از من سرزده و مانع استجابت دعایم میشود، بر من ببخش » ؛« لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ
واقعیت دارد.
محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل میکند آن حضرت فرمود:
إِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللَّهَ الْحَاجَ ۀَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ أَوْ إِلَی وَقْتٍ بَطِیءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی لِلْمَلَکِ لا »
.« تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِیَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّی
ص: 189
بنده حاجتش را از خدا میخواهد. بناي الهی نیز بر آن است که خواستهاش را دیر یا زود به اجابت رساند. آنگاه بنده گرفتار »
گناهی میشود. خدا به فرشتهاي که مأمور کار او است، میفرماید: خواستهاش را به انجام نرسان و او را از دستیابی به خواستهاش
«1» .« محروم کن! زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق دوري از رحمت من گشته است
شخصی به رسول خدا عرض کرد:
.« أُحِبُّ أَنْ یُسْتَجَابَ دُعَائِی فَقَالَ صلی الله علیه و آله: طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ »
«. دوست دارم دعایم مستجاب شود. حضرت فرمود: آذوقهات را از مال شبههناك پاك کن و غذاي حرام در شکم خود جاي نده »
«2»
و خداوند در حدیثی قدسی فرمود:
لَرُبَما صَ لَّی الْعَبْدُ فَاضْرِبْ بِها وَجْهَهُ وَ أحجب عنّی صَوتَه أَ تَدْري من ذلک؟ یا داود ذلکَ الَّذي یُکثر الالتفاتَ إلی حَرَم الْمُؤمِنِین »
«... بِعَین الْفِسْق
چه بسا بنده نماز میگزارد و من آن را رد کرده، به صورتش میزنم و صداي مناجات او را از خود دور میسازم. میدانی این چه »
«3» «. شخصی است اي داود؟ این همان کسی است که همواره چشم خیانت خویش را متوجه حرم [ناموس] مؤمنان ساخته است
-4 بیتوجّهی به واسطهها
خداوند متعال خالق هستی و پدید آورنده نظام و سنن حاکم بر آن است، لذا دوست
ص: 190
دارد انسانها به این نظام احترام گذاشته و در وصول به خواستههایشان آن را از نظر دور نداشته و در عین حال که تأثیر وسایل را در
مقاصد خود به ذات حق مستند میکنند، براي برآورده شدن نیازهاي خود، آنها را نیز به کار بندند.
صفحه 115 از 226
بر این اساس قرآن کریم براي دفع شرّ کفّار، راه جهاد را پیش روي مؤمنان گذارده است و میفرماید: وَقاتِلُوهُمْ یَعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِایْدیکُمْ
«1» «. با آنها بجنگید، تا خداوند با دست شما کافران را به سزاي کارشان برساند » ؛...
در جاي دیگر کسانی را که در خانه نشسته و به امید فتح از سوي خدا دست روي دست گذاشته و اقدامی نمیکنند توبیخ میکند.
«2»
برایت دعا نمیکنم. » : شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: دعاکن تا خداوند به من روزي راحتی بدهد، حضرت فرمود
«3» «. برو همان طور که خداوند دستور داده، سعی و تلاش کن
در برخی احادیث از کسانی که بدون توجه به وسائلی که خداوند قرار داده است، رفع مشکل خود را میطلبند، یاد شده است.
اینگونه افراد در پنج دسته ذیل قرار میگیرند:
-1 شخصی که خداوند مالی به او عنایت کرده و او با اسراف و تبذیر و مصرف نابجا اموالش را به هدر میدهد و از خدا تقاضاي
روزي میکند.
-2 مردي که از بداخلاقی همسر خود و اذیتهاي پیدرپی او به تنگ آمده و از خدا میخواهد تا او را از دست آن زن خلاص
کند، حال آنکه خدا راه طلاق را در پیش روي او گذاشته است.
-3 شخصی که از آزار مکرّر همسایهاش شکوه میکند و او را به خاطر آن نفرین میکند، در حالی که میتواند خانهاش را بفروشد
و در جاي مناسبی منزل اختیار کند.
ص: 191
-4 آنکه در خانه نشسته، کار نمیکند و از خدا روزي میطلبد در حالی که خداوند راههاي روزي را پیش روي او قرار داده است.
-5 کسی که مالی را به دیگري قرض داده و بدهکار انکار میکند. سپس دست به دعا برداشته و از خدا برگشت مال خویش را
«1» . میطلبد، در صورتی که خداوند به او دستور شاهد گرفتن داده است
ص: 192
درس هجدهم: ما طبیبانیم شاگردان حق
رضا استادي
هنگامی که به قرآن مجید و روایات معتبر اسلامی مراجعه میکنیم، میبینیم در این دو منبع معارف اسلامی، اوصاف و عناوینی براي
پیامبران علیهم السلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ذکر شده و نیز بیاناتی درباره هدف و نقش آنان در جوامع بشري آمده
است.
ما اگر براي شناخت هدف انبیا از همین راه وارد شویم و آیات و احادیثی را که مستقیم یا غیر مستقیم در صدد بازگو کردن هدف
و نقش پیامبران است، مطالعه و بررسی قرار دهیم، بهترین و مستندترین راه را براي آشنایی با هدف انبیا پیموده و از خطا و اشتباه در
این زمینه مصون و محفوظ خواهیم بود؛ از اینرو به بررسی و مطالعه اجمالیِ بخشی از این آیات و روایات میپردازیم:
«1» . -1 یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکوُنوُا تَعْلَمُون
«. پیامبر ما، آنچه را نمیدانستید (و نمیدانید) به شما میآموزد »
اگر جهان بشریت را از آغاز تا امروز با همه وسعتی که داشته و دارد، به مدرسه و کلاسی تشبیه کنیم، آموزگاران این کلاس
پیامبران بوده و هستند.
ص: 193
صفحه 116 از 226
علوم و دانشها بر دو قسم است:
الف- دانشهایی که در زندگی بشر، با بُعد مادي و جسمانی و دنیوي سروکار دارند و نیازهاي او را در این زمینه برطرف میکنند؛
مانند علم پزشکی، دامپزشکی و ....
ب- دانشهایی که با بُعد معنوي و روحی و زندگی حقیقی و اخروي بشر تماس دارد و براي برطرف کردن نیازهاي او در این بُعد
تلاش میکند.
واضح است دانشی که ارزش بهحساب میآید و بلکه بالاترینِ ارزشها است، قسم دوم است و قسم اوّل اگر در خدمت قسم دوم
قرار گیرد ارزش پیدا میکند. پیامبران الهی تنها کسانی هستند که در علوم و دانشهاي قسم دوم تخصص دارند و بلکه
بنیانگذاران آن هستند و اگر پیامبران نبودند این رشته از علوم، آموزگار نداشت و هیچکس نمیتوانست در این مسیر گام مؤثري
بردارد که هم مؤثر باشد و هم مصون از انحراف و کجروي گردد.
-2 ... یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ ...
«. پیامبر به امّت خود قرآن میآموزد و آنان را با قرآن آشنا میسازد »
قرآن یک کتاب سطحی نیست، دریایی است بیپایان و عمقها دارد. کتابی است که توانایی آن را دارد بشریت را در طول تاریخ تا
برپا شدن قیامت اداره و رهبري کند. این کتاب براي همگان تا حدي قابل فهم و استفاده است و اگر آموزگارانی متخصص در
تدریس و تشریح و تفسیر آن نباشند و فهم آن بهخود امت واگذار گردد، استفاده آنان بسیار سطحی و اندك خواهد بود.
قرآن کتابی نیست که براي یک نسل نازل شده باشد، بلکه براي همه نسلها با همه پیشرفت فکري و علمی آنها است و از اینرو
است که میبینیم جاذبیت و کشش قرآن جاودانهاست و هرچه زمان میگذرد، تازگی خود را از دست نمیدهد و کهنه نمیشود.
از امام هشتم علیه السلام پرسیدند: چرا قرآن طراوت و تازگی خود را از دست نمیدهد و کهنه نمیشود؟ حضرت فرمود: خداي
متعال قرآن را براي یک زمان و یک نسل نازل نکرده است (و از اینرو است که) در همه زمانها نو و براي همه نسلها تا برپا شدن
قیامت تازگی و طراوت دارد؛ بنابراین، ممکن است بشر قرن به قرن و نسل به نسل از نظر
ص: 194
فکر و علم و دانش پیشرفت کند و روزبهروز به عمق اندیشه او افزوده گردد.
پس کتابی که میخواهد این بشر را تا آخرین مرحله راهنمایی و دستگیري کند، باید آنقدر عمیق و پرمحتوي باشد که در هر
وضعیتی بتواند به نیازهاي فکري و معنوي بشر پاسخ دهد. این کتاب با این ژرفا، آموزگارانی الهی و مفسّرانی آسمانی لازم دارد که
انسانها را با معرفت آن آشنا سازند و روایاتی که میگویند قرآن و خاندان رسالت از هم جدا نمیشوند و جدا نیستند، گویاي همین
معنی است.
-3 ... وَ الْحِکْمَۀَ ...
به قانونهاي الهی و احکام شرع، که همه از محکمات هستند و از احکام و اتقان بسزایی برخوردارند، « حکمت » ، در برخی تفاسیر
تفسیر شده است. همه میدانیم که بشر براي رسیدن به کمال و نیز براي اداره زندگی، نیاز به تعاون و همکاري و زندگی اجتماعی
دارد و از طرفی حس خودخواهی (حبّ ذات) در نهاد انسان وجود دارد. این حس خودخواهی موجب میگردد که انسان در
زندگی اجتماعی خود به حقّ دیگران تجاوز کند و در تمام کارها خود محور باشد و فقط سود و نفع خویش را درنظر گیرد.
انسان طبعاً اینطور است که همهچیز و همهکس را براي خود و به سود خود میخواهد و حتی زندگی اجتماعی و با هم زندگی
کردن را نیز براي اینکه فکر میکند به نفع اوست میپذیرد. از اینرو اگر انسان تحت حکومت قانون قرار نگیرد، در اثر
خودخواهی، حقوق دیگران را پایمال میکند و از این زورگویی و حقکشیها، اختلاف و تشاجر پیش میآید و بالأخره منجر به
صفحه 117 از 226
هرج و مرج و زندگی جنگلی میشود.
قانون هم اگر از طرف خداي حکیم و عادل و دانا نباشد نمیتواند بشر را تعدیل کند و او را از انحراف و کژي برکنار دارد. پیامبران
هستند که قانونهاي الهی را توسط وحی دریافت کرده و دراختیار بشر میگذارند و احکام شرعی را که به همه شؤون زندگی بشر
ناظر است به او میآموزند و او را با وظایف و تکالیف خود در برابر خدا و خلق آشنا میسازند و حکومت را بهدست قانون
میسپارند.
-4 ... وَ یُزَکِّیهِمْ ...
پیامبر امت خویش را تزکیه و رشد میدهد و از این راه آنان را از آلودگیهاي نفسی
ص: 195
پاك میکند.
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود:
«1» .« إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلاقِ »
«. هدف از بعثت من، رساندن بشریت به بالاترین مراتب اخلاق کریمه و حسنه است »
در قرآن مجید آمده است:
خُذْ مِنْ امْوالِهِمْ صَدَقَۀً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها.
«2» «. از اموالشان زکات وصدقه بگیر تا از اینراه آنانرا (خودشان رانهاموالشان را تطهیر کنی »
از آیه میفهمیم که بشر آلوده است. حبّ مال آلودگی است. حب و علاقه به دنیا منشأ همه آلودگیها و گناهان است. پیامبر با
گرفتن زکات و صدقات، امت را از این آلودگی پاك میکند؛ یعنی او را بهگونهاي تربیت میکند که به مال علاقه نداشته باشد.
دادن ثروت در راه خدا و براي خدا، بر او آسان باشد.
انسانی که تزکیه و تطهیر نشده باشد نه تنها با حیوانات فرق چندانی نخواهد داشت، بلکه از حیوانات هم پستتر خواهد بود و این
پیامبران الهی هستند که میتوانند در روح و جان و باطن انسانها نفوذ کرده، آنانرا به پاکی و پاکدامنی و قداست وادارند و مانند
باغبانی که یک نهال را پرورش میدهد، انسانها را پرورش دهند و در محیط هایی مثل حجاز که از اخلاق و آداب انسانی هیچ
خبري نبود، انسانهایی والا و مزکّی و پاك بسازند که قرآن درباره آنان بگوید:
.«3» ... ... وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَۀٌ
ص: 196
در عین نیازمندي، دیگران را بر خویش مقدم داشته و ایثار میکنند، نه فقط در مورد مال ایثار میکنند بلکه جان را بیدریغ در راه
«1» ... خدا میدهند؛ ... هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ
-5 ... لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ ...
خداوند پیامبر را فرستاده است تا کسانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام میدهند، از تاریکیها خارج و به نور و روشنایی »
«2» «. درآورد
انسان هر قدر گرفتار عالم ماده و طبیعت باشد، همان مقدار غرق در تاریکیها است. هر گناهی که انجام میدهد تاریکی جدیدي
براي او پیدا میشود.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: هر گناهی که انسان مرتکب میشود نقطه سیاهی در دل او پیدا میشود و در اثر
تکرار گناه این سیاهیها متراکم شده و همه دل را فرا میگیرد و گاهی موجب کفر میگردد.
صفحه 118 از 226
«3» « فَانَّ الظُّلْم ظُلُمَاتٌ یَوْمَ الْقِیَامَۀِ » : در تعبیر دیگر آمده است
. یک بخش از ظلمات و تاریکیهاي قیامت همان ظلمهایی است که در دنیا مرتکب شدهایم و واضح است که یکی از اقسام ظلم،
ظلم به نفس و گناه است و بالاترین تاریکیها تاریکی شرك و کفر است که بشر اگر تحت تربیت انبیا قرار نگیرد گرفتار آن
میشود، پیامبران میآیند که بشر را از همه این تاریکیها نجات دهند و او را نورانی کنند. قلبش روشن باشد، فکرش منوّر باشد و
حتّی اعضا و جوارح او غرق نور و روشنایی باشد، همه به نور ایمان روشن و به تاریکیهاي گناه و انحراف گرفتار نگردد.
چراغیکه انبیا در باطن انسان روشن میکنند، توان آن را دارد که گوشت و پوست و استخواناو را همروشن کند واین است معنی
إنَّ الإیمانُ مخالِطٌ لَحْمَکَ ودَمَکَ کَما خالَطَ » : جملهايکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام وارد شده است
ایمان و » ؛« لَحْمی ودَمی
ص: 197
آري انبیا انوار الهی هستند، نور افشانی میکنند، «1» «. نورانیت آن با گوشت و خون تو در هم آمیخته و مخلوط شده است
تاریکیها رابرطرف میکنند و ظلمات رابه نور مبدل میسازند.
سلام و درود بر نور خدا که امّت از ؛« السلام علی نوراللَّه الذي یُستضاء به » : در زیارتنامه رسول خدا صلی الله علیه و آله میخوانیم
«. روشنایی او استفاده و استضائه میکنند
«2» . آري رسول خدا سراج و چراغی است که دنیا را روشن میکند؛ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً
-6 ... اسْتَجِیبُوا للَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ
«3» «. شما که ایمان دارید خدا و پیامبر را اجابت کنید، چون شما را به چیزي که زندهتان میکند دعوت مینماید »
حیات و زندگی چند قسم است:
-1 زندگی گیاهی؛ درختی که سبز میشود، نموّ دارد و زنده است. زمینی که شرایط رویاندن گیاه را دارا باشد زنده است.
-2 زندگی حیوانی؛ حیوانی زنده است که حساس باشد، اگر آتشی به طرف بدن او ببریم گرمی آن را حس کند و خود را کنار
کشد.
-3 زندگی عقلانی انسانی؛ انسان اگر به معنی اوّل و دوّم زنده باشد و زندگی به معنی رشد و نموّ بدنی و نیز زندگی به معنی حس
و حرکت داشتن را دارا باشد، امّا زندگی عقلانی را نداشته باشد این انسان زنده نیست. انسانی زنده است که عقل و فکر و علم و
«. مردم جاهل مردهاند و فقط دانشمدان زنده هستند ؛« النَّاسُ مَوتی وَ أَهْلُ الْعِلمِ أَحْیاءٌ » ؛ دانش داشته باشد
بشري که نور الهی در وجودش نباشد خاموش و مردهاست. پیامبران مردگان را زنده
ص: 198
میکنند و به آنان روح و حیات میبخشند، اگر شنیدهایم که یکی از معجزات برخی پیامبران مرده، زنده کردن بوده است، از آن
النَّاسُ نِیامٌ » بالاتر اینگونه زنده کردن است که کار عموم انبیا بوده است؛ به عبارتی دیگر مردم همه در خوابی چون مرگ هستند
«1» « وَإِذا ماتُوا انْتَبَهُوا
و پیامبران تلاش میکنند که او را از این خواب گران بیدار کنند تا پیش از مرگ که خواه ناخواه همه بیدار میشوند، ولی کار از
کار گذشته است، بیدار شود و بخود آید و حس و حرکتی پیدا کند. زنده شود و در این زندگی، زندگی آینده خود را تأمین کرده
و آتیه خود را به بهترین وجه بسازد.
«2» ... -7 ... لَکُمْ فی رَسوُلِ اللَّهِ اسوَةٌ حَسَنۀٌ
پیامبر الگو و سرمشق شما است. براي تربیت افراد، هر قدر بیان و آموزش مؤثر باشد، صد چندان عمل و کردار معلم و مربی تأثیر
صفحه 119 از 226
دارد. هر استاد ماهري بیش ازاینکه بتواند با توضیح دادن و صحبت کردن شاگردانش را به یک صنعت و حرفه آشنا سازد بیش از
«3» « کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ » : آن با عمل و نشان دادن طرز کار میتواند به آنها بیاموزد. اینکه به ما سفارش میکنند
براي همین است که تأثیر عمل قابل قیاس با تأثیر سخن نیست. پیامبران الهی مجموعهاي «. ؛ مردم را با عمل بسوي خدا دعوت کنید
از مکارم اخلاق و مجسمهاي از تقوي و عدالت و ایمان و عمل صالح هستند. وجود آنها در جامعه بعنوان سرمشق و اسوه میتواند
بهترین و بالاترین اثر تربیتی را داشته باشد.
«4» . -8 ... وَما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ الَّا مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرین
«.... پیامبران مژده دهنده و بیم دهنده هستند »
در حدیث آمده است که عبادت کنندگان خدا سه قسمند: 1- کسانی که عبادت میکنند از ترس عذاب و جهنم، اینگونه عبادت
شبیه اطاعت غلامان و کنیزان از مالکان
ص: 199
خود است که اگر ترس کیفر و تنبیه نباشد اطاعت نمیکنند. 2- کسانی که عبادتشان براي بهشت و ثواب است اینگونه عبادت تاجر
مآبانه است؛ یعنی کار میکنند که مزد و اجرت بگیرند. 3- کسانی که عبادت میکنند فقط به خاطر اینکه از خدا تشکر کرده باشند
و به انگیزه شکرگزاري عبادت میکنند. اینگونه عبادت، عبادت آزادگان و احرار است. اما اگر کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد
که نوع مردم از دسته اول و دوم هستند و آنچه آنها را به انجام وظایف و تکالیف وا میدارد بیم و امید است و تنها شناخت حق و
وظیفه و تکلیف در نوع مردم، براي پیروي از آن و انجام آن کافی نیست در میان افراد بشر آنانکه مانند علی علیه السلام بگویند:
بار الها! تو را به خاطر ترس از آتش » ؛« إلهی ما عَبَدْتُکَ خوفاً مِنْ عِقابکَ وَ لا طَمَعاً فی ثَوابِکَ وَلکِن وَجَدْتُکَ اهلًا لِلعبادَةِ فَعَبَدْتُکَ »
«1» «. جهنّم و بخاطر طمع به بهشت عبادت نمیکنم بلکه براي اینکه چون تو را سزاوار پرستش یافتهام پرستش میکنم
این چنین افراد، انگشت شمارند. نود و نه درصد مردم بلکه بیشتر، انگیزه فعالیتشان خوف و رجا و بیم و امید است. نقش انبیا این
است که این بیم و امید را در مردم ایجاد کنند. آنان چون با غیب این جهان ارتباط دارند، واقعیتهاي پشت پرده را براي بشر
تشریح میکنند و از عذابهاي شدید الهی و رحمتهاي گسترده او صحبت میکنند، به بشر میفهمانند که اعمال او اگر نیک
باشد عواقب بسیار خوب و اگر زشت باشد دنبالههاي بسیار آزار دهنده دارد. به انسان تفهیم میکنند که اعمال او براي زندگی
آینده و جاودانهاش نقش تعیین کننده دارد. وقتی انسان این واقعیت را لمس کرد که اصلًا در جهان پس از مرگ، هر کسی اعمال
خود را در آغوش میگیرد و نعمتها و عذابهاي آنجا همان عملکرد خود انسان است که در دنیا انجام داده است، خودبخود در مسیر
عبادت و پرستش خدا و انجام اعمال صالح، قرار میگیرد. انبیا کارشان همین است که بشر را با این واقعیتهاي تلخ و شیرین آشنا
کنند و در مورد اهل ایمان و بندگان راستین خدا خبرهاي شاد کننده و درباره کافران و اهل گناه خبرهاي ترس آور بدهند و از این
راه انگیزه خدایی
ص: 200
.«1» شدن را در آنها ایجاد کنند. وَما ارسَلْناكَ الّا کافَّۀً لِلنّاسِ بَشِیراً و نَذِیراً
«2» . -9 ... وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ
«. پیامبران آمدهاند تا عقول مردم را تقویت کنند و آن نیرو را که در اعماق جان آنها پنهان است آشکار سازند »
إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّۀً ظَاهِرَةً وَ حُجَّۀً بَاطِنَۀً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ » انسان وسیله نجات خود را در باطن خود و همراه خود دارد
خدا حجت خود را در باطن انسان قرار داده است اما این حجت الهی زیر پردههاي ؛«3» « وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّۀُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَۀُ فَالْعُقُولُ
ضخیم مادیت و دنیا پرستی و شهوت طلبی قرار گرفته، به طوري که بهرهبرداري صحیح از آنها را مشکل و یا محال ساخته است.
صفحه 120 از 226
پیامبران میآیند که این پردهها را کنار بزنند و این نیروي نجات بخش و راهگشا و راهنما را از پشت این دیوارهاي آهنین و
پردههاي پولادین و از زیر خروارها شهوت و غضب و قواي حیوانی درآورند تا مشغول فعالیت شده و به فعالیت کامل خود برسد و
بشر را به سوي خدا و معنویات به حرکت درآورد.
.«... طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ » -10
بشر دو نوع بیماري دارد: بیماري جسم و بیماري روح و جان. به فرموده علی علیه السلام:
«4» « وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْبِ »
بیماري قلب و دل و روح و جان، از بیماري جسم بالاتر است. همانطور که براي بیماريهاي جسمی بشر طبیب لازم است براي
بیماريهاي روحی او نیز به طبیبانی نیاز است و آن طبیبان همان انبیاي الهی هستند.
بشر خواه نا خواه به یک سلسله بیماریهاي روحی مبتلا میشود؛ زیرا زمینه این بیماریها در وجود او هست و انبیا و پیامبران هستند که
میتوانند این بیماریها را معالجه کنند و نسخههاي شفا بخش این بیماریها در اختیار آنها است. علی علیه السلام در معرفی پیامبر
اسلام صلی الله علیه و آله
ص: 201
نسخه او همان قرآن بود که: وَنُنَزِّلُ مِنْ «. او طبیبی بود که دوره میگشت و بدنبال بیمار میرفت تا او را معالجه کند » : میگوید
«1» ... الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَۀٌ لِلْمُؤْمِنِینَ
طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ » آري پیامبران طبیبان الهی هستند و دلسوزانه میخواهند بیماري روحی بشر را بهبود بخشند
«2» .« أَحْمَی مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَۀُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَۀٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَۀِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ
ما طبیبانیم شاگردان حق بحر قلزم دید ما را فانفلق
آن طبیبان طبیعت دیگرند که به دل از راه نبضی بنگرند
ما به دل بیواسطه خوش بنگریم کز فراست ما به عالی منظریم
آن طبیبان غذایند و ثمار جان حیوانی بدیشان استوار
ما طبیبان فعالیم و مقال ملهم ما پرتو نور جلال
کاین چنین فعلی تو را نافع نبود و آن چنان قولی زره قاطع بود
این چنین قولی تو را پیش آورد و آن چنان فعلی تو را نیش آورد
گر تو خواهی این گزین ور خواهی آن زهر و شکر سنگ و گوهر شد عیان
دست مزدي می نخواهیم از کسی دست مزد ما رسد از حق بسی
دَواؤُكَ فِیکَ وَ ما تَشْعُر وَ داؤُكَ مِنْک وَ لا تبصر
ص: 202
درس نوزدهم: نگاهی به زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله
اشاره
محمّد خردمند
حضرت ابوالقاسم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرزند عبداللَّه بن عبدالمطلب، در سال 570 میلادي (چهل سال قبل از بعثت و
صفحه 121 از 226
53 سال قبل از هجرت) در مکه از مادرش آمنه زاده شد.
بود؛ زیرا بجاي « جاهلیّت » عصري که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن به دنیا آمد، دورانی تاریک و به تعبیر قرآن کریم دوران
پرستش خداي یگانه، بتهاي سنگی و چوبی را میپرستیدند؛ برخی از آنان دختران را زنده به گور میکردند. به ضعیفان ظلم و
بودند. « ضَلال مبین » ستم روا میداشتند و از هیچ ناروایی رویگردان نبودند و به بیان قرآن کریم در
مردمان آن عصر، انسانهایی امّی و درس ناخوانده و مکتب ندیده بودند که بجز افراد انگشت شمار قدرت خواندن ونوشتن را
نداشتند.
همراه و همزمان با ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله حوادث عجیب و شگفتآوري رخ داد و جهان را متوجه امري عظیم
و آتشکده فارس، که آتش آن «1» کرد؛ از جمله کاخ رفیع وبزرگ انوشیروان- پادشاه ساسانی- لرزید و 14 کنگره آن فرو ریخت
سالها روشن
ص: 203
وبتهاي مکه واژگون شد. و رسولاللَّه صلی الله علیه و آله در زمان تولّد، این «1» . بود، ناگهان خاموش شد ودریاچه ساوهخشکید
«2» .« اللَّه اکبرُ، الحمدُ للَّهکثیراً وَ سبحانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَ أصِیلًا » : جملهها را گفت
ازدواج
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در 25 سالگی در حالی که به راستی و درستی شهره بود، با خدیجه دختر خویلد که 40 داشت
«3» . ازدواج کرد
پیامبر صلی الله علیه و آله بهترین دوره زندگی خود؛ یعنی جوانی و میانسالی را با خدیجه سپري کرد. خدیجه تا زمانی که
درگذشت، تنها همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. خدیجه در بین زنان، نخستین کسی بود که به رسول اللَّه صلی الله علیه و آله
ایمان آورد و در یاري و حمایت او از هیچ تلاشی دریغ نورزید و تمام داراییاش را در راه تبلیغ اسلام و دفاع از قرآن صرف کرد.
«4» . خدیجه بعد از بیست و پنج سال زندگی و همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله در سال دهم بعثت، در 65 سالگی رحلت کرد
رسول اللَّه صلی الله علیه و آله خدیجه را بسیار دوست میداشت و به او احترام خاصی میگذاشت.
خدیجه علیها السلام براي حضرت محمد صلی الله علیه و آله شش فرزند بزاد: دو پسر به نامهاي قاسم و طاهر که در اوایل کودکی
«5» . در مکه رحلت کردند و چهار دختر به نامهاي فاطمه علیها السلام رقیه، زینب و امّکلثوم
دقت و تأمل در ازدواجهاي رسولاللَّه صلی الله علیه و آله بعد از رحلت خدیجه علیها السلام، نشان میدهدکه این امر براي چند
هدف صورت گرفته است:
ص: 204
-1 از بین بردن سنن جاهلی و تثبیت احکام اسلامی؛ یکی از سنتهاي عصر جاهلیت آن بود که اگر کسی را به فرزند خواندگی
میپذیرفتند، تمام احکام فرزند واقعی خود را نیز براي او اجرا میکردند؛ مثلًا همانطور که ازدواج با همسر پسران خود را حرام می
شمردند، ازدواج با همسر پسرخوانده خود را نیز جایز نمیدانستند. این حکم جاهلی، نادرست بود و اسلام آن را لغو کرد. زید بن
حارثه؛ پسر خوانده رسولاللَّه صلی الله علیه و آله بود. او به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله با زینب بنت جحش- دختر عمّه
رسولاللَّه صلی الله علیه و آله- ازدواج کرد. زینب فخر میورزید و زندگی را بر زید تلخ میکرد تا اینکه سرانجام زینب را طلاق
داد.
«1» . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از آن، به دستور خدا با زینب ازدواج کرد تا به آن سنّت جاهلی، در عمل خط بطلان بکشد
صفحه 122 از 226
-2 کمک به درماندگان و یتیمان؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله با سوده ازدواج کرد تا آبرو و ایمان او محفوظ بماند؛ زیرا پس از
مهاجرت به حبشه، شوهر سوده وفات کرد و وي بی سرپرست ماند و ممکن بود قبیلهاش او را به طرف خود ببرند و به کفر و
شرکش باز گردانند. وهمچنین زینب بنت خُزیمه، بیوهاي بود که رسولاللَّه صلی الله علیه و آله با وي ازدواج کرد تا آبروي آن زن
«2» . فقیر را حفظ کند؛ همان زنی که در حال فقر نیز بخشنده و دلسوز و معروف به امّالمساکین (مادر بینوایان) بود
-3 براي آزادي اسیران و بردگان؛ قبیله بزرگ بنیالمُصْ طَلَق در جنگ با اسلام، مغلوب و اسیر شد. پیامبر صلی الله علیه و آله با
جویریه دختر حارث- بزرگِ بنیالمصطلق- ازدواج کرد.
مسلمانان نیز به برکت این ازدواج و به احترام رسول اللَّه صلی الله علیه و آله بسیاري از آنان را آزاد کردند.
«3» . بنابر نقل ابن هشام، صد خانواده آزاد شد
-4 تدبیر سیاسی براي کنترل و تضعیف دشمنان و حفظ مصالح سیاسی مسلمین؛ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله براي کنترل دشمنان
و مخالفان، با عایشه، حفصه، امّحبیبه، صفیه و میمونه ازدواج کرد. امّحبیبه در حالی مسلمان شد که پدرش ابوسفیان، دشمن درجه
یک
ص: 205
رسول اللَّه صلی الله علیه و آله بود و شوهرش نیز مرتد شده، پس از آن از دنیا رفته بود. امّحبیبه مضطرب و نگران بود تا آنکه
صفیّه دختر حُیَیّبن أخْطَب- رییس قبیله بنینضیر- بود. قبیله بنینضیر از یهودیان «1» . رسولاللَّه صلی الله علیه و آله با او ازدواج کرد
و دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله بودند. میمونه از قبیله بزرگ بنی مخزوم و عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عُمر بود. همه زنانی
که رسولاللَّه صلی الله علیه و آله با آنها ازدواج کرد بیوه بودند جز عایشه.
تدبیر برتر:
پنج سال قبل از بعثت رسولاللَّه صلی الله علیه و آله، قریش تصمیم گرفتند کعبه را تعمیر و مرمّت کنند؛ زیرا بر اثر سیل و باران،
بخشی از آن خراب شده بود. زمانی که نوبت به نصب حجرالأسود رسید، نزاع شدیدي پدیدار شد، چون هر قبیلهاي میخواست این
افتخار نصیب او گردد. این اختلاف چند شبانه روز ادامه یافت تا آنکه یکی از سالخوردگان پیشنهاد کرد اولین شخصی را که وارد
مسجد میگردد داور قرار دهند و نظرش را همگان بپذیرند. ناگهان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله که 35 ساله بود وارد شد، همگی
«. او امین است، داوري او را میپذیریم » : خشنود و راضی گفتند
حضرت محمد صلی الله علیه و آله جامهاي طلبید و حجرالأسود را در میان آن گذارد و گفت هر یک از قبایل گوشه جامه را بگیرد
تا همه در نصب آن سهیم باشند. هر قبیلهاي طرفی از جامه را گرفت و به این ترتیب، با هم آن را بلند کردند و تا محل مورد نظر
«2» . بردند و خود رسول صلی الله علیه و آله با دست خود حجرالأسود را برداشت و سرجایش گذارد و غائله پایان یافت
:« دعوت » و « بعثت »
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در 570 میلادي، در 40 سالگی به مقام الهی نبوّت و رسالت نایل شد. واقعه نزول جبرئیل و فرود
آوردن آیات اوّلِ سوره علق مشهور و بینیاز از
ص: 206
توضیح است.
اوّلین و مهمترین پیام اسلام، توحید و یکتاپرستی و اجتناب از بتپرستی و شرك بود و اولین فریضهاي که تشریع شد نماز بود و
صفحه 123 از 226
ستایش خداي متعال و راز و نیاز به درگاه او.
رسولاللَّه صلی الله علیه و آله سه سال به تبلیغ غیرعلنی پرداخت. اولین کسی که ایمان آورد علیبن ابیطالب بود که با بصیرت و
اختیار اسلام راپذیرفت و شهادتین را بر زبان جاري کرد.
بعد از علی علیه السلام، حضرت خدیجه این آیین آسمانی را پذیرفت. حضرت محمد صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام و
خدیجه علیها السلام در مکانهاي پرجمعیت؛ مانند منا و مسجدالحرام و در برابر دیدگان بتپرستان و مشرکان، نماز را به جماعت
و بدینگونه با بتپرستی مبارزه میکردند و با عمل خود اسلام را تبلیغ مینمودند. «1» . میگزاردند
پیامبر به تدریج به تبلیغ آشکار پرداخت؛ نخست نزدیکان و خویشان را به توحید و عبادت خدا فراخواند و به مفاد آیه شریفه وانْذِرْ
«2» عَشیرَتَکَ الَأقْرَبِین
عمل نمود. در همین زمان بود که حضرت علی علیه السلام در برابر جمع خویشان، ایمان خود را آشکار کرد و رسول اکرم صلی
«3» . الله علیه و آله فرمود: این برادر و وصیّ و جانشین من در میان شماست. به سخنان او گوش فرا دهید و از وي پیروي کنید
دعوت عمومی پیامبر صلی الله علیه و آله سه سال پس از بعثت آغاز گردید و بلافاصله مخالفت مشرکان و از همه بیشتر ابولهب
شدّت گرفت. ابولهب به دنبال پیامبر حرکت میکرد و میگفت: اي مردم! این برادر زاده من است، از او دوري کنید و به سخنانش
در برابر اعمال نارواي ابولهب و همسرش امّ جمیل و در مذمّت آن جاهلان، سوره مَسَ د نازل شد. این آیات در «4» ! گوش مدهید
بین مردم منتشر شد و آندو را رسوا ساخت.
ص: 207
تهدید
مشرکان نخست از راه تهدید وارد شدند و به خانه ابوطالب علیه السلام رفتند و گفتند: تو بزرگ و رییس ما هستی. از تو خواستیم
که برادر زادهات را کنترل کنی و محمد را از بدگویی به دین پدران ما و تخطئه عقاید و افکار ما بازداري اما تو به تقاضاهاي ما
توجهی نکردي، سوگند به خدا! دیگر نمیتوانیم صبر کنیم. باید محمد صلی الله علیه و آله را از این اعمال بازداري و گرنه با او و
تو، که از وي حمایت میکنی، میجنگیم.
ابوطالب با زبانی نرم و بیانی محترمانه با آنان برخورد کرد و آنان رفتند و بعد از پراکنده شدن آنان، جریان را به محمد صلی الله
به خدا سوگند! هرگاه آفتاب را در دست » : علیه و آله گفت. رسول اللَّه صلی الله علیه و آله خطاب به ابوطالب علیه السلام گفت
راست و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از هدفم دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد تا آنکه در این راه جان ببازم و یا به
ابوطالب علیه السلام نیز که قلبی سرشار از ایمان به خدا و رسول صلی الله علیه و آله داشت، با اطمینان گفت: به خدا «. مقصد برسم
«1» . سوگند دست از حمایت تو برنمیدارم و تو را تنها نمیگذارم
تطمیع
مشرکان از راه تهدید بهجایی نرسیدند و به روش دیگري روي کردند؛ یعنی از در تطمیع وارد شدند. آنان به محمد صلی الله علیه و
آله گفتند: اگر پول میخواهی تو را ثروتمندترین فرد خواهیم ساخت، اگر ریاست میخواهی، حاضریم تو را رییس خود سازیم،
اگر دچار بیماري شدهاي حاضریم بهترین طبیب را براي معالجهات بیاوریم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پاسخ داد:
من نه مال میخواهم و نه ریاست ونه مبتلا به مرضی هستم، بلکه خداوند مرا به پیامبري برگزیده است و از جانب او مأموریت دارم »
صفحه 124 از 226
که شما را از عذاب الهی بیم دهم. من مأموریت خود را انجام دادم، اگر از من پیروي کنید سعادتمند میشوید و شما را به بهشت
«2» «. بشارت میدهم و اگر نپذیرید صبر و مقاومت میکنم تا خدا میان من و شما داوري کند
ص: 208
شکنجه
روز به روز بر تعداد مسلمانان میافزود و مشرکان نگرانتر و عصبانیتر میشدند.
بتپرستان چون از تهدید و تطمیع راه به جایی نبردند، به شکنجه و آزار مسلمین پرداختند. مشرکانی مثل ابوجهل، ابوسفیان،
ابولهب، عاص بن وائل، ولیدبن مغیره و ... از هیچ تلاشی براي اذیت و آزار مسلمانان فروگذار نکردند.
و ابولهب به دنبال او « یا أَیُّها النَّاسُ، قُولُوا لا إلهَ إلّااللَّه تُفْلِحُوا » : رسولاللَّه صلی الله علیه و آله باصداي بلند در بین مردم میفرمود
«1» ! میدوید و به او سنگ میانداخت و میگفت: مردم! این مرد دروغگو است! به او گوش ندهید
عمّار و پدرش یاسر و مادرش سمیّه در زیر شکنجههاي شدید مشرکان قرار گرفتند.
سمیه و یاسر در اثر این آزارها به فیض شهادت رسیدند. عمّار نیز به شدت شکنجه شد اما تقیه کرد و اظهار شرك نمود و ازمرگ
«2» . نجات یافت
بلال حبشی را اربابش در گرماي ظهر، روي ریگهاي داغ و تفتیده بیابان میخواباند و سنگ بزرگی بر روي سینهاش مینهاد تا
«3» «! خدا یکی است! خدا یکی است » ؛« احَدٌ احَدٌ » : وادارد که وي دست از اسلام بردارد، اما او مقاومت میکرد و میگفت
مشرکان براي مقابله با اسلام، به روشهاي دیگري نیز متوسل شدند؛ مانند: تحریم اقتصادي، تحریم روانی و عاطفی و تحریم روابط
زناشویی با مسلمانان.
بتپرستان از تهمت زدن و تبلیغات روانی نیز خودداري نکردند و رسولاللَّه صلی الله علیه و آله را با انواع القاب و عبارات ناروا؛
مانند ساحر، مجنون، کذّاب و ... مورد حمله قرار دادند. اما اسلام در برابر همه این مخالفتها ایستاد و پیش رفت و در جان و دل
انسانهاي پاك نفوذ کرد؛ زیرا پیام قرآن، پیامی استوار و عقل پذیر و مطابق با فطرت الهی انسان است و جامعیت و اعتدالی شایسته
در احکام و قوانین دارد که هر انسان منصفی را به خود خود
ص: 209
جذب میسازد.
هجرت:
رسول اللَّه صلی الله علیه و آله 13 سال در مکّه به تبلیغ اسلام پرداخت و در برابر همه ناملایمات، چون کوهی استوار ایستاد و از
هدف الهی خود دست برنداشت و براي آنکه قدري از آزار مسلمین کاسته شود و آنان بهتر بتوانند به وظایف دینی خود بپردازند،
دستور هجرت را صادر کرد تا مسلمانان در یثرب- که بعدها مدینۀالنبی صلی الله علیه و آله نامیده شد- به فعالیت بپردازند و از
شکنجه در امان باشند.
مسلمانان یثرب با رسولخدا صلی الله علیه و آله براي تقویت اسلام، پیمان بستند و بیعت کردند.
مشرکان که از این بیعت با خبر شده بودند، در دارالندوه اجتماع کردند و تصمیم گرفتند از هر قبیله یک نفر انتخاب شود و شبانه به
طور دستهجمعی به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله بروند و او را بکشند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله از راه وحی از نقشه
دشمنان آگاه شد و شبانه از مکه خارج گردید وحضرت علی علیه السلام در جاي او خوابید تا مشرکان متوجه هجرت پیامبر صلی
صفحه 125 از 226
«1» . الله علیه و آله نگردند
حکومت اسلامی در مدینه:
رسول گرامی در مدینه، حکومتی براساس قرآن و وحی الهی پدید آورد که از نظرهاي گوناگون براي ما آموزنده است و درسهاي
فراوانی میتوان از آن آموخت. براي اختصار به چند مورد بسنده میشود:
اخوّت:
اولین کاريکه رسول خدا صلی الله علیه و آله برايایجاد دولتاسلامی وتشکیل امتی مسلمان انجام داد، عقد اخوّت بین مسلمین
(مهاجران وانصار) بود. آن حضرت بعد از بناي مسجد النبی، هر دو نفر از مسلمین را برادر یکدیگر قرار داد و علیّ علیه السلام را نیز
«2» . به برادري با خود برگزید
ص: 210
اسلام چون منطقی قوي و خردمند داشت، با پیام معنوي و الهی خود بر عقلها و قلبها چیره شد و گسترش یافت، اما مشرکان که در
برابر قرآن، مطلبی قابل عرضه نداشتند و نمیتوانستند با دلیل و برهان، بتپرستی را تبیین و تبلیغ کنند، به شمشیر و جنگ روي
آوردند و به مبارزه مسلحانه با پیامبر صلی الله علیه و آله پرداختند ورسولاللَّه صلی الله علیه و آله به ناچار به دفاع پرداخت.
بعد از ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، جنگهاي بسیاري بین مسلمانان و مشرکان رخ داد؛ مانند جنگ بدر، احد، احزاب
(خندق)، بنی قریظه، خیبر و ... در این جنگها رسولاللَّه صلی الله علیه و آله و مسلمانان، نخست اتمام حجّت میکردند و پیام توحید
را به همگان میرساندند، آنگاه اگر آنان نمیپذیرفتند، در برابر حمله آنها، مردانه دفاع میکردند. و سرانجام مکّه نیز فتح شد. در
فتح مکّه رسول اللَّه صلی الله علیه و آله دستور داد به کسی حمله نکنید و تنها در صورت تجاوز مشرکین دفاع کنید. مکه با کمترین
«1» . خونریزي، به تصرّف مسلمانان در آمد
دعوت جهانی:
در سال ششم هجرت، نمایندگانی به سوي «2» چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله براي هدایت همه مردم مبعوث شده بود
زمامداران عالم فرستاد و آنان را به توحید و پرستش خدا فرا خواند؛ از جمله به خسرو پرویز پادشاه ایران، هرقل پادشاه روم، اسقف
این نامهها هرگزبراي کشورگشایی نبود و رسول اللَّه صلی الله علیه و آله آنان را تنها به پذیرش اسلام و پیروي از «3» .... نجران و
احکام الهی دعوت کرد.
غدیر خم:
در سال دهم هجرت، رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فریضه حج را انجام داد. در پایان مراسم، مردم
ص: 211
در حال حرکت به سوي شهرهاي خود بودند که وحی الهی آمد: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ
«1» ... رِسَالَتَهُ
این موضوع آنچنان اهمیتی داشت که اگر رسولاللَّه صلی الله علیه و آله آن را انجام نمیداد رسالتش را تمام و کامل نکرده بود، و
آن مسأله بیان امامت حضرت علی علیه السلام بود. و حضرت محمد صلی الله علیه و آله در غدیر در برابر چشم هزاران انسان
صفحه 126 از 226
اولین کسی که به علی علیه السلام در غدیر تبریک گفت ابوبکر و .« مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاهُ » : مسلمان، از جانب خدا فرمود
پس از وي عمر بود!
این تدبیر الهی براي آن بود که مردم بعد از رسولاللَّه صلی الله علیه و آله چه کسی را رهبر و پیشواي خود قرار دهند و کیست که
اهداف الهی و قرآنی دارد و احکام خدا را اجرا میکند و میتواند همگان را به راهی هدایت کند که رسول اکرم صلی الله علیه و
آله میخواست. بنابر نظر الهی و نظر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این تنها علی علیه السلام بود که شایستگی و صلاحیت جانشینی
رسولاللَّه صلی الله علیه و آله را در امور دین و دنیا و رهبري و امامت داشت.
ص: 212
درس بیستم: